دهم رجب سال 60 سالروز ولادت علی اصغر(علیه السلام) شنیده ایم که به بعضی از ائمه علیم السلام می گویند باب الحوائج، این کلمه به آن جهت به این بزرگواران اطلاق می شود که هر کس بخواهد به حاجات خود در درگاه خداوند برسد و در این راه به دنبال وسیله ای نیکو بگردد، بزرگانی که لقب باب الحوائج دارند افرادی هستند که در برآوردن حاجات اهمیت ویژه ای دارند. به این بیان که این بزرگواران را می توان واسطه قرار داد و با توسل به این عزیزان حاجات خودمان را از خداوند متعال بخواهیم، که ان شاء الله به خاطر وجود مبارک این عزیزان حاجت روا می شویم، به شرط مصلحت. روز دهم رجب المرجب، ولادت با سعادت کوچک ترین یاور کربلایی و بزرگ ترین باب الحوائج الی الله، شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، حضرت علی اصغر(علیه السلام) می باشد، که با وجود داشتن سن کم، اما سرنوشت ساز، باب الحوائج لقب گرفته است. امام حسین (علیه السلام) نامش را علی نهاد. مانند دو پسر دیگرش و عشقی فراوان از محبت پدر و مولای خویش علی(علیه السلام) را به نمایان گذارد. نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علی نام خواهد نهاد. نامی که مظهر همه خوبیها و فضایل است. عبدالله رضیع (شیرخواره) یا علی اصغر، فرزند سیدالشهداء، امام حسین(علیه السلام)، مادرش نیز، رباب، دختر امرء القیس بن عَدِیّ. علی اصغر به خاطر خردسالی عملاً نقشی در قیام کربلا نداشتند, اما از نظر روحی و روانی و عاطفی نقش به سزایی داشتند. با شهادتش، مردمی که هنوز یک جو از شرافت و بزرگواری در نهادشان بود, فهمیدند که دشمن بسیار قسی القلب, بی عاطفه و بی رحم است که حتی به طفل شیرخواره رحم نکرده است . در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این کودک شهید، آمده است: «السلام على عبد الله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المتشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الأسدى وذویه». و در یکى از زیارتنامه هاى عاشورا آمده است: «و على ولدک على الأصغر الذى فجعت به» از این کودک، با عنوانهاى شیرخواره، شش ماهه، باب الحوایج، طفل رضیع و ... یاد مىشود و قنداقه و گهواره از مفاهیمى است که در ارتباط با او آورده مىشود. در ایام ماه مبارک رجب و ماه خدا برای توسل و ارتباط با خداوند متعال به دنبال بهترین ارتباطات باشیم. همیشه مظلومیت، محبوبیت را به دنبال می آورد و این موضوع در مورد شهید شش ماه کربلا، علی اصغر(علیه السلام) بیشتر صدق میکند، طفلی که مظهر مظلومیت پدر خود شد. نگاه به دستان کوچک این شهید نکنیم و بدانیم با این دستان کوچک قفل های بزرگی را گشوده است و حوائج زیادی را برآورده به خیر نموده است از شفای امراض تا رفع مشکلات و گرفتاریهای مختلف و ... . اما بهتر است بدانیم که راه توسل به اهل بیت علیهم السلام، درک مقام و منزلت اهل بیت است و داشتن معرفت، شرط اساسی توسل موفق است، به این بیان که بدانیم در هر توسل به یکی از اهل بیت علیهم السلام، آن بزرگوار من را دیده و سخنم را می شنود و در صورت وجود ظرفیت و مصلحت برای من دعا خواهد کرد. عدم این معرفت، توسل را ضعیف کرده و امید و انگیزه انسان را کاهش می دهد، شناخت مقام و منزلت این بزرگواران نه تنها در توسل بلکه در تمامی جهات زندگی تأثیر گذار خواهد بود. در این شب و روز خاص با توسل به این امام زاده کوچک و قرار دادن آن بزرگوار به عنوان واسطه فیض الهی به حاجت و درخواست خود بهتر برسیم. ان شاء الله
سعی من و صفای من، مروه من منای من ذکر تو ای گل ولا، داده به دل صفا جواد کوی تو کوی عاشقان، سوی تو چشم عاصیان ذکر تو ای پور رضا «علیهالسلام» داده به دل جلا جواد من به امید آمدم، گر نپذیریم شها گو به که روی آورم؟ یا که روم کجا؟ جواد این دل بی قرار من، خیمه زده به کوی تو وین تن دردمند من میطلبد دوا جواد جز به طریق مهر تو دل نرود رُه دگر جز به مسیر عشق تو، جان نخرد بلا جواد نور نهم ز اوصیا، جلوه جان اولیا روح به پیکر رضا، عطر گل خدا جواد با لب تشنه وای من، جان به لبت رسیده بود داشت حریم حجرهات، غربت کربلا جواد
تو گل گلواژههاى شعر صدها چون کمیتى تو ولیعهد عزیز پادشاه ارض طوسى تو یکى یکدانه ماهِ خانه شمس الشموسى
من گداى خانهزادم، تو جواد اهل بیتى تو یکى یکدانه ماهِ خانه شمس الشموسى تو یکى یکدانه ماهِ خانه شمس الشموسى
حضرت امام محمد تقى، امام نهم شیعیان، کنیهاش «ابوجعفر» و لقب دیگر او «جواد» مىباشد. در نیمه ماه رجب 195 ه.ق، در حالى که سخت پدرش چشم انتظار فرزندى چون او بود، در مدینه منوره دیده به جهان گشود، و شهر مدینه و عالم را با نور خویش روشن نمود.
پدر بزرگوارش حضرت رضا علیهالسلام و مادر ارجمندش بانوى مصرى تبارى به نام «سبیکه» است که از خاندان «ماریه قبطیه»، همسر پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله ، به شمار مىرود؛ بانویى که از نظر فضائل اخلاقى، در درجه والایى از انسانیت قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود؛ به طورى که امام رضا علیهالسلام از او به عنوان بانویى منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد مىکرد. «ریحانه» و «خیزران» از دیگر نامهاى مادر امام جواد علیهالسلام است.
حضرت در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسى، یعنى مأمون (193 ـ 218) و معتصم (218 ـ 227) معاصر بوده است. (2)
حضرت رضا علیهالسلام پیشاپیش خبر ولادت فرزندش امام جواد علیهالسلام را به اطرافیان داده بود، از جمله: شبى خواهرش حکیمه خاتون را احضار نمود و فرمود: «اى حکیمه! امشب فرزند با برکت خیزران متولد مىشود که تو باید در نزد او حاضر باشى.» آنگاه فرمود: «فَاِذا هِىَ وَلَدَتْ فَاَلْزِمیها سَبْعَةَ ایّامٍ؛ (3) هرگاه او (خیزران) زایمان نمود، هفت روز همراه او باش.»
حکیمه خاتون مىگوید: پاسى از شب گذشت تا اینکه نوزاد رضا علیهالسلام در حالى که پرده نازک نورانى بر او پوشیده بود، به دنیا آمد و نورى از او ساطع بود که تمام حجره را روشن نمود؛ به گونهاى که از نور چراغ بىنیاز شدیم. آن نوزاد نورانى را در دامن خود گذاشتم و پرده را از خورشید جمالش کنار زدم. (4) حکیمه اضافه مىکند: در لحظهاى که امام جواد به دنیا آمد، فرمود: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه (5) ؛ گواهى مىدهم که خدایى غیر از خداى یگانه نیست، و به راستى محمد صلىاللهعلیهوآله رسول خدا است.»
و در روز سوم ولادتش وقتى عطسه کرد، فرمود: «اَلْحَمْدُ للّهِ وَصَلّى اللّه عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلَى الاَئِمّةِ الرّاشِدین (6) ؛ ستایش مخصوص خداست و درود خدا بر محمد و امامان هدایتگر باد.»
حکیمه وقتى این جملات را از امام جواد علیهالسلام شنید با شتاب نزد امام رضا علیهالسلام رفت و عرض کرد از این طفل عجایبى دیدم. حضرت فرمود: آن عجایب چیست؟ حکیمه جملات لحظه ولادت و هنگام عطسه حضرت را بیان نمود. حضرت رضا فرمود: «یا حَکیمةُ، ماتَرَوْنَ مِنْ عَجائِبِه اَکْثَرُ (7) ؛ اى حکیمه! [در آینده] عجایب بیشترى از او خواهید دید.»
1. محمد بن طلحه شافعى (م ـ 652 ه.) مىگوید: «وَاِنْ کانَ صَغیرَ السنِّ فَهُوَ کَبیر الْقَدْرِ رَفیعُ الذِّکْرِ (8) ؛ هرچند او (امام جواد) سن کمى داشت، ولى بزرگمقدار و بلند آوازه بود.»
2. ابن حجر میثمى مىگوید: «مأمون او رابه دامادى انتخاب کرد، زیرا با وجود کمى سن از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت.» (9)
3. ابن جوزى حنفى (م ـ 654 ه.) مىگوید: «امام محمد ابوجعفر ثانى در علم و تقوى و زهد و بخشش بر روش پدران خویش بود... و از لقبهاى او مرتضى و قانع است.»(10)
به بهانه نیمه رجب سالروز ولادت آن حضرت، در این مقال برآنیم که راز «مولود با برکت» بودن حضرت را بیان داریم.
در خانواده امام هشتم، و محافل شیعیان، از حضرت جواد علیهالسلام به عنوان مولودى با برکت یاد مىشد و این شهرت نیز ریشه در کلام خود امام هشتم علیهالسلام دارد که بارها این مسئله را یادآورى نمودهاند که به نمونههایى اشاره مىشود:
1. «ابویحیاى صنعانى» مىگوید: روزى در محضر امام رضا علیهالسلام بودم، فرزندش ابوجعفر را که خردسال بود آوردند: حضرت فرمود: «هذَا الْمَوْلُودُ الَّذى لَمْ یُولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَةً عَلى شیعَتِنا مِنْهُ (11) ؛ این مولودى است که با برکتتر از او براى شیعیان ما زاده نشده است.»
2. «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» مىگویند: خدمت امام رضا علیهالسلام بودیم که ابوجعفر امام جواد علیهالسلام را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پر خیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «بله! این همان مولودى است که در اسلام با برکتتر از او زاده نشده است.» (12)
3. در مکه مکرمه نیز به عدهاى فرمود: «این مولودى است که در اسلام، مانند او با برکت براى شیعیان ما زاده نشده است.»(13)
بر اساس آنچه که شواهد و قرائن نشان مىدهد، مقصود از با برکت بودن حضرت این است که تولد او در شرائط خاصى صورت گرفت که در آن زمان خیر و برکت خاص و ویژهاى براى شیعیان به ارمغان آورد؛ زیرا عصر امام رضا علیهالسلام عصر ویژهاى بود و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفى امام بعد، با مشکلاتى روبهرو بوده که در دوران امامان قبلى چنین مشکلاتى وجود نداشته است؛ به این دلیل که از یک سو، پس از شهادت امام کاظم علیهالسلام گروهى که بعدها به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزههاى مادى، امامت حضرت رضا علیهالسلام را انکار کردند و از سوى دیگر، حضرت رضا علیهالسلام تا چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده و از سوى سوم، در احادیث فراوانى که از طریق اهل سنت و شیعیان از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است که امامان دوازده نفرند و نه نفر آنان از نسل امام حسین علیهالسلام خواهند بود(14)، فقدان فرزند براى حضرت رضا علیهالسلام هم امامت خود آن حضرت را و هم تداوم امامت را زیر سؤال مىبرد. و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت امام رضا علیهالسلام را انکار مىکردند.
گواه و شاهد این تحلیل، اعتراض «حسین بن قیاما واسطى» به امام در این مورد و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران واقفیه بوده است، طى نامهاى امام رضا علیهالسلام را متهم به عقیمى کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشى، در صورتى که فرزند ندارى! حضرت در پاسخ نوشت: «از کجا مىدانى که من داراى فرزندى نخواهم بود؟» در ادامه فرمود: «وَاللّهِ لا تَمْضى الایّامُ وَاللَّیالى حَتّى یَرْزُقَنِىَ اللّهُ وَلَدا ذَکَرا یَفْرُقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ (15) ؛ به خدا سوگند! بیش از چند روز و شب نمىگذرد که خداوند فرزند پسرى روزى من مىگرداند که به وسیله او بین حق و باطل جدایى مىافتد.»
این سمپاشى تبلیغى از طرف واقفیه، منحصر به یک مورد نبوده است، بلکه به مناسبتهاى مختلف و موارد متعدد و گوناگون تکرار مىشده است و امام هشتم علیهالسلام نیز به آنان جواب مىداده، از جمله فرموده است: «واللّهِ لاَتَمضى الایّامُ وَاللَّیالى، حَتّى یُولَدُ ذَکر مِنْ صُلْبى یَقُومُ مِثْلَ مَقامى یُحْیى الْحَقَّ وَیُمْحى الْباطِلَ (16) ؛ به خدا سوگند! شب و روزهایى نخواهند گذشت مگر آنکه فرزندى از نسل من به دنیا مىآیدو جاى من قرار گرفته، حق را زنده و باطل را نابود مىکند.»
به این جهت، امام هشتم علیهالسلام و شیعیان سخت در فشار دشمنان قرار داشتند تا آن روزى که حضرت جواد علیهالسلام پا به دنیا گذاشت و با نور وجودش به تمام سمپاشیها و تبلیغها خاتمه داد، و پیشبینیهاى پدر بزرگوارش نیز به وقوع پیوست، و موضع امام هشتم علیهالسلام و شیعیان که از این نظر در تنگنا بودند، تقویت گردید و وجهه تشیع بالا رفت.» (17)
از اینرو، حضرت رضا علیهالسلام از همان ابتدا از جوّ به وجودآمده به نفع خود بهرهبردارى نمود، و پایههاى امامت فرزندش، جواد الائمه علیهمالسلام رامحکم نمود و بارها به شیعیان اعلام نمود که: «هذا اَبُو جَعْفَرٍ قَدْ اَجْلَسْتُهُ مَجْلِسى وَصَیَّرْتُهُ مَکانى(18)؛ این ابوجعفر [امام جواد] است که اورا جاى خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم.»
وسوسهها و سمپاشیهاى مخالفان خاندان امامت و واقفیه درباره حضرت رضا علیهالسلام و امام جواد علیهالسلام به حدّى بود که حتى پس از ولادت حضرت جواد علیهالسلام که همه مخصوصا واقفیه خلع سلاح شده بودند گروهى از خویشان آن حضرت را وادار نمودند که ادعا کنند حضرت ج واد علیهالسلام فرزند على بن موسى علیهماالسلام نیست.!
آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، شبهه عوام فریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند را از نظر رنگ مطرح نمودند، و گندمگونى صورت حضرت جواد علیهالسلام را بهانه قرار داده، گفتند: در میان ما، امام گندمگون وجود نداشته است. حضرت رضا علیهالسلام فرمود: «هُوَ اِبْنى؛ او فرزند من است.» آنان [بر خلاف واقع] گفتند: پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله با قیافهشناسى داورى کرده است، باید بین ما و تو قیافهشناسان داورى کنند! حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پى آنان بفرستید، ولى من این کار را نمىکنم، اما به آنان نگویید براى چه دعوتشان کردهاید.
یک روز بر اساس قرار قبلى، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا علیهالسلام در باغى نشسته و آن حضرت در حالى که جامهاى گشاده و پشمین بر تن و کلاهى بر سر و بیلى بر دوش داشت، در میان باغ به بیل زدن مشغول شد؛ گویى که باغبان است و ارتباطى با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد علیهالسلام را حاضر کردند و از قیافهشناسان درخواست نمودند که پدر وى را از میان آن جمع شناسایى کنند، آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارد؛ اما این شخص، عموى پدرش و این عموى خود او و این هم عمه اوست. اگر پدرش نیز در اینجا باشد، باید آن شخصى که در میان باغ بیل بر دوش گذاشته است، باشد؛ زیر ساق پاهاى این دو به یک گونه است!
در این وقت امام رضا علیهالسلام به جمع آنان پیوست، قیافهشناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است. در این هنگام، على بن جعفر از جا برخاست و بر لبهاى حضرت جواد علیهالسلام بوسه زد و آب دهان حضرت را مکید و عرض کرد: «اَشْهَدُ اَنَّکَ اِمامى (19) ؛ گواهى مىدهم که تو امام من [بعد از پدرت] هستى.»
بدین ترتیب، با وجود با برکت حضرت جواد علیهالسلام این توطئه مخالفان امامت نیز منجر به شکست شد.
از آنجا که امام جواد علیهالسلام نخستین امامى بود که در خردسالى به منصب امامت رسید (20) ، حضرت مناظرات و گفتگوهایى داشته است که برخى از آنها بسیار مهم و مفید بوده است. راز وجودى این مناظرات این بود که از یک طرف امامت او به خاطر کمى سن براى بسیارى از شیعیان کاملا ثابت نشده بود (هرچند بزرگان و آگاهان شیعه در امامت او هیچ تردیدى نداشتند)؛ از اینرو، براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش سؤالات فراوانى از آن حضرت مىکردند.
و از طرف دیگر، در آن دوران، قدرت «معتزله» افزایش یافت و مکتب اعتزال (افراطىگرى در بهرهورى از عقل) رونق یافته بود و حکومت وقت نیز از آنان پشتیبانى مىکرد. از طرف این گروه سؤالات عقلى دشوارى مطرح مىشد تا به پندار خامشان، حضرت را در میدان رقابت علمى شکست دهند (21) .
ولى در همه این مناظرات علمى، حضرت با علم امامت که ناشى از علم خداوندى است، با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هرگونه شک و تردید را در مورد امامت خود از بین برد و امامت خویش و اصل امامت را تثبیت کرد. به همین جهت است که بعد از او در دوران امامت حضرت هادى علیهالسلام که در کودکى به امامت رسید مشکلى ایجاد نشد؛ زیرا دیگر براى همه روشن شده بود که خردسالى مانع منصب امامت نمىشود.
مناظره او با یحیى بن اکثم و اثبات حقانیت حضرت، و ناتوانى یحیى، و مناظره او با ابن ابى داود، و قاضى القضات و غلبه حضرت بر آنها از این نمونه مناظرات است. (22)
نتیجهاى که از سخنان پیش مىتوان گرفت، این است که دشمنان اهل بیت علیهمالسلام در طول تاریخ یکى از حربههاى مهمى که از آن استفاده بردهاند، حربه تهمت و افترا است؛ منتها این حربه براى همیشه کارساز نیست و سرانجام روزى فرا مىرسد که تمام تهمتها و افتراها رو مىشود و حق آشکار و باطل رسوا مىگردد.
در این زمان نیز یکى از حربههاى دشمن همین است. ما باید با پاى فشردن بر حق، از این دسیسه نترسیم و معتقد باشیم که با ماندن ما بر صراط حق، افتراهاى دشمن نیز رنگ خود را خواهد باخت.
1. سه عمل نیک: حضرت فرمود: «ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاَبْرارِ: اِقامَةُ الْفَرائِضِ وَاجْتِنابُ الَْمحارِمِ وَاحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدِّینِ (23) ؛ سه [چیز] از اعمال نیک انسان شمرده مىشود: برپایى (انجام) واجبات، دورى از محرمات، دورى و پرهیز از غفلت در دین.»
2. سه نیازمندى مؤمن: امام جواد علیهالسلام فرمود: «اَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ اِلى ثَلاثِ خِصالٍ تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ وواعظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ (24) ؛ مؤمن به سه چیز نیازمند است: توفیقى از خداوند، واعظى از درون، و پذیرش نصیحت از دیگران.»
3. سه راه جذب دیگران: حضرت جواد علیهالسلام فرمود: «ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: اَلاِنْصافُ فِى الْمُعاشِرَةِ وَالْمُواساةُ فِى الشِّدَّةِ وَالاِْنطواعِ والرُّجوعُ على قَلْبٍ سَلیمٍ (25) ؛ با سه چیز مىتوانى جلب محبت دیگران کنى: انصاف داشتن در برخوردها، همدردى با دیگران در سختیها و راحتیها، و داشتن قلب سلیم.»
4. نشانه کمال ایمان: حضرت فرمود: «اَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ اِسْتَکْمَلَ الایمانَ؛ مَنْ اَعْطى للّهِ وَمَنَعَ فى اللّهِ وَاَحَبَّ للّهِ وَاَبْغَضَ فیهِ (26) ؛ چهار چیز در هر کس باشد، ایمانش کامل شده است: کسى که براى خدا عطا (و انفاق) کند و در راه خدا منع کند، و براى خدا دوست بدارد و در راه خدا بغض بورزد.»