شیطان
تنها ایمان به خدا داشتن ، کافى نیست. باید بنده او باشیم تا مصداق موحد بودن را پیدا کنیم .
اصول دین شیطان خوب بود و نقصی نداشت ، آنچه که سرانجام او را بیچاره کرد ؛ تسلیم محض نبودن او، و ولایت مدار نبودن او بود .
او هم ایمان به خدا و هم ایمان به معاد و هم ایمان به نبوت داشت .
شیطان آفریدگار بودن خدا را قبول داشت ؛ به خداوند گفت : « خلقتنى من نار؛ تو مرا از آتش آفریدى»1 پس قبول داشت که خدایى هست و خدا خالق اوست.
او ایمان به نبوت هم داشت ؛ در جایی می گوید : « فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ؛ به عزت تو همه را گمراه مىکنم »2 ، «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ ؛ مگر بندگان با اخلاص را » 3
و قرآن نیز درباره انبیاء مىفرماید : «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ »4 .
ابلیس قبول داشت که بندگان برگزیدهاى هستند که نمىتواند در آنها نفوذ کند .
ابلیس معاد را هم قبول داشت ، می گوید ؛« قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ؛ تا روز قیامت به من فرصت و عمر بده »5
آیا شیطان مقصر است ؟
وسوسه شیطان در حد الزام و اجبار نیست و او هرگز نمی تواند و اجازه ندارد که انسان را به ارتکاب گناه و معصیت مجبور کند . کار او تنها وسوسه است و شخص با ایمان وقتی چند بار با آن مبارزه کرد دیگر مخالفت با آن کار دشواری نخواهد بود و لذا در روایتی آمده است که شیطان در مقابل پیامبر اسلام تسلیم شده بود .6 یعنی آن حضرت آنقدر با شیطان مخالفت کرده بود که دیگر شیطان از وسوسه کردن او دست کشیده بود .
در قرآن کریم نیز آمده است که شیطان بر مؤمنان تسلط ندارد : « انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون انما سلطنه علی الذین یتولونه ؛ همانا شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل کردند ، تسلطی نیست.»7 تسلط او تنها بر کسانی است که ولایت او را پذیرفته باشند .
همچنین در جای دیگر از زبان شیطان نقل می کند که در روز قیامت در پاسخ کسانی که شیطان را مسئول گمراهی خود می شمارند ، خواهد گفت: « و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلو مونی و لو موا انفسکم ؛ مرا بر شما تسلطی نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت نمودید پس مرا مذمت نکنید ، بلکه خود را مذمت کنید . »8
ولایت پذیری شیطان را رها کنیم و خود را در زیر لوای ولایت خداوند حفظ نماییم .
فی نوشت ها :
1- ص /76
2- همان / 82
3- همان / 83
4- یوسف / 24
5- ص / 79
6- بحارالانوار/ ج ?? / ص ??
7- نحل / 99 – 100
8- ابراهیم / 22