سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غیرتمند هرگز زنا نکند . [نهج البلاغه]
آیینه زندگی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» هدف از آرینش من و تو ؟

 

توجه ما به استعدادها و توانایی‌های بی‌حد و اندازه مان که همگی در حکم ابزار و وسایل زندگی و سیر و سفرمان است ، می‌تواند مقصد حقیقی را به من و تو بنمایاند .

تا وقتی خودت را و مبدأ و مقصدت را نشناسی، تا وقتی ندانی که از کجا آمدی و به کجا خواهی رفت، برای چه آمدی و برای چه خواهی رفت، سرگشته ای و حیران ...

واقعیت این است که یافتن گنجینه ای از اشیای گران قیمت، در بیابانی خشک و بی آب و علف تو را خوشحال نمی کند ، بلکه آن چه تو را شاد می کند و امیدواری و حیات را به تو ارزانی می دارد ، سهم ناچیزی از آب است و نشانی از راه .

خوب فکر کن ... در برهوت دنیا چیزی که به من و تو امید و حیات می دهد و راه حیات جاودانی و سعادت ابدی را برایمان می گشاید ، علم فضانوردی و یا دانش شکافتن هسته اتم نیست؛ هر چند که این ها هم ارزشمند و گران بهاست ، اما راه نجات و حیات من و توی انسان نیستند ... من و تو تشنه علمی دیگر و نیازمند دانشی دیگریم؛ دانشی که ما را با خودمان ، نیازهایمان ، خصایصمان ، توانمندی هایمان و آینده مان آشنا کند؛ دانشی که ما را به شناخت خالقمان برساند ... پس باید که نگاهی به خودمان بیندازیم.

 

هدف و ابزار طی کردن مسیر را بشناسیم!

توجه ما به استعدادها و توانایی‌های بی‌حد و اندازه مان که همگی در حکم ابزار و وسایل زندگی و سیر و سفرمان است ، می‌تواند مقصد حقیقی را به من و تو بنمایاند . منزل و مقصدی که ما جستجو می‌کنیم، بیشتر از این جهان طبیعت است و امکاناتی که در اختیار ماست ، فقط برای رفع حوائج مادیمان نیست ؛ زیرا بسیاری از این ابزار و وسایل به نیازهای این جهانی ارتباطی ندارند .

نباید غافل باشیم که رسیدن به هر مقصدی ، ابزار خاصی را می طلبد. شناخت مقصد اهمیت ویژه ‌ا ی دارد ؛ که آن که مقصد را بشناسد، مسیر و کیفیت حرکتش با دیگران متفاوت خواهد بود ؛ چرا که می ‌داند به هر منزلی و از هر راهی نمی‌ توان رفت .

هر وقت من و تو دریابیم که مقصدمان طبیعت نیست ، به یقین زاد و توشه ‌ای فراهم می ‌کنیم که در آن مقصد حقیقی دارای ارزش باشد ؛ اما از آنجا که اغلب انسان ها مقصد را نمی‌ شناسند ، نوع انتخاب هایشان ارزش های این دنیایی همچون مقام ، ریاست و ثروت است و وای بر کسی که با این گونه توشه‌ ها در آن منزل پیاده شود ، که به یقین متاعش آنجا خریداری ندارد ...

خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را ؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‏آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد
هر کسی طبیب دردهای خود است !

هر وقت خودمان را شناختیم ، در خواهیم یافت که طبیب خویشتن قرار داده شده ایم و نشانه سلامت به ما شناسانده و دردها برایمان بیان شده است و به دوای دردها راهنمایی شده ایم ... هر وقت خودمان را بشناسیم ، خدایمان را هم خواهیم شناخت ... وقتی خود را بشناسیم، به مهم ترین مسئله ای که برای‏ بشر مطرح است و راز اصلی جهان، یعنی خدا پی می ‏بریم ... وقتی خودمان را بشناسیم ، در خواهیم یافت که در زندگی و جهان چه باید بکنیم و چگونه باید رفتار کنیم ... و اگر خود را نشناسیم ، نخواهیم دانست که رفتار و اخلاقمان در جهان چگونه باید باشد ؛ یعنی خود وجودی مان چگونه باید باشد ؛ چرا که اخلاق ‏، از آن نظر که یک سلسله ملکات است ، به چگونه بودن و چگونگی شناخت خود و چگونگی رفتار باز می گردد ... پس برای پی بردن به بزرگ ترین رازهای‏ جهان و مهم ترین مسئله ای که در فکر بشر مطرح است ، یعنی خدا ، خود را بشناسیم و برای مهم ترین مسئله از نظر ابتلای عملی بشر که چگونه باید باشیم و چگونه باید رفتار کنیم ؛ یعنی اخلاق نیز باید خودمان را بشناسیم .

 

شناخت خود، ابتدای ورود به خداشناسی

خودمان را که شناختیم، آنگاه پی خواهیم برد که ما مجموعه اى از صفات حق و جلوه اسماى خدائیم و عبث کارى و بازى گرى در آفرینش مان وجود ندارد. سراسر وجودمان و همه ذرات هستى مان ، حق است و هر جزئى از اجزاى ما جلوه اى از قدرت و دانش و بصیرت و عدالت و حکمت خدا جریان دارد .

وقتی خدای متعال در قرآنش می فرماید : « اللّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ اْلأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَی‏ءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَی‏ءٍ عِلْمًا ؛ خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را ؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‏آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد .»1 به عبارتی این آیه تصدیقی بر سخن  امام حسین علیه السلام داردکه می‏فرماید: «أَیُّها الناسُ! اًّنّ الله جلَّ ذِکرُه ما خَلَق العبادَ اًّلاّ لِیَعرِفُوه ، فَاًّذا عَرِفُوهُ عَبَدُوهُ فاذا عبدوه اًّسْتَغنَوا بعِبادتِه عَن عِبادِْ ما سواه ؛ ای مردم! خداوند بزرگ بندگانش را نیافرید ، جز برای اینکه او را بشناسند و پس از شناختن ، او را پرستش نمایند و آنگاه که او را عبادت کنند ، از بندگی غیر او آزاد شوند .» 2

همه موجودات روی زمین ، همه جهان آفرینش و آفرینش من و تو نیز برای آن است که من و تو را به سوی خدا هدایت کند تا او را پرستش کنیم؛ همان که امام صادق علیه السلام در پاسخ جابر که سؤال کرد: هدف خداوند از این لطف چیست؟ فرمود: «آیا شما نمی‏توانی مقصود یک کریم را بفهمی؟» جابر گفت : در میان مردم کمتر کسی است که بدون مقصود ، کریم شود. گروهی هدفشان خودنمایی است. امام فرمود: «خداوند خودنمایی نمی‏کند و تنها برای رسیدن موجودات به فیض ، آنان را می‏ آفریند و به جز کرامت خداوند فلسفه دیگری برای به وجود آمدن جهان وجود ندارد ؛ زیرا اگر علت دیگری وجود داشت و آن علت ، خدا را وادار و مجبور می‏ کرد که جهان را بیافریند، همان علت ، جای خدا را می‏ گرفت و یک خدای مجبور را نمی ‏توان خدا دانست.»

جابر پرسید: آیا ممکن است علتی وجود داشته باشد که خداوند به آن علت جهان را آفریده ، بدون اینکه آن علت خدا را مجبور کرده باشد؟ بر فرض خداوند برای اینکه قدری قدرت خود را به تماشا بگذارد ، درصدد آفرینش جهان برآید و از این جهت لذت ببرد؟ امام فرمود: «تماشا کردن و لذت بردن ، طبیعت ما انسان‏هاست و نیازمندی ما را می‏رساند ؛ اما خدا چنین نیست و از این گذشته لذایذ تا حدود زیادی مستقیم یا غیرمستقیم ، ناشی از جسم ماست و خدا جسم ندارد.»

امام حسین علیه السلام داردکه می‏فرماید: « أَیُّها الناسُ! اًّنّ الله جلَّ ذِکرُه ما خَلَق العبادَ اًّلاّ لِیَعرِفُوه ، فَاًّذا عَرِفُوهُ عَبَدُوهُ فاذا عبدوه اًّسْتَغنَوا بعِبادتِه عَن عِبادِْ ما سواه ؛ ای مردم! خداوند بزرگ بندگانش را نیافرید، جز برای اینکه او را بشناسند و پس از شناختن ، او را پرستش نمایند و آنگاه که او را عبادت کنند ، از بندگی غیر او آزاد شوند»
جابر پرسید: آیا لطف خدا علت آفرینش نیست؟ پس چرا لطف را بیان نکردید ؟ امام فرمود: «بله، ولی لطف علتی الزامی نیست؛ یعنی علتی نیست که خداوند را مجبور به آفرینش کند و چون علت الزامی نیست، وقتی موحد می‏ گوید خدا از راه لطف جهان را آفریده است، چیزی برخلاف توحید نیست». جابر پرسید: خداوند می ‏توانست از آفرینش جهان صرف‏ نظر کند؟ امام فرمود: «بدیهی است که می ‏توانست».

جابر گفت: ولی او صرف‏ نظر نکرد و آن را از راه لطف آفرید؛ پس خدا، نمی ‏تواند از لطف خودداری کند. امام فرمود: «وقتی تو کسی را اکرام کنی، در صورتی که آن اکرام وظیفه حتمی تو نباشد، آیا مجبور هستی؟».

جابر گفت: نه. امام فرمود: «خداوند هم بدون اجبار و از روی اکرام واقعی، جهان را آفرید تا نعمت حیات را به موجودات بذل و عنایت کند و من بدون لطف چیزی را برای ایجاد جهان نمی ‏بینم».3


--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. طلاق: 12.

2. بحارالانوار، ج 5، ص 312.

3. قزوینی، سید محمد کاظم، موسوعة الامام الصادق،  ج 4، ص 544.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین نائیج ( یکشنبه 90/2/18 :: ساعت 12:39 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سالروز میلاد علی اصغر (ع ) مبارک
قفلهای بزرگ و دستانی کوچک
میلاد نور مبارک
سعی من و صفای من
امام جواد علیه السلام مولودی با برکت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 47
>> مجموع بازدیدها: 112004
» درباره من

آیینه زندگی
حسین نائیج
http://nasre.parsiblog.com/

» آرشیو مطالب
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
دی 90
بهمن 90
اردیبهشت 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
ال محمد صلی الله علیه واله
یکی بود هنوزهم هست
کلام نور

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب