هرگز گناهکاران را ناامید نکنید!
لا تُؤیِس مُذنِباً، فَکَم مِن عاکِفٍ عَلى ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَیرٍ.
امام على(سلام الله علیه): هیچ گنهکارى را [از رحمت خدا] نا امید مکن. چه بسا گناه آلوده اى که عاقبت به خیر شد.
ناامید کردن دیگران از رحمت واسعه خداوند متعال امر ناشایستی است و هیچ کس حق ندارد امید کسی را از او بگیرد حتی اگر غرق در دریای گناه باشد ، چرا که با امید به رحمت خداوند متعال ممکن است توبه کند و پیرایه ها از خود بزداید. پس در مقام نصیحت باید مواظب بود که امید دیگران را به یأس بدل نکنیم .
تحف العقول - ص 100 میزان الحکمة –ج 6-ص178-ح10333
الگوی امام زمان علیه السلام کیست؟
فِی ابنَةِ رَسولِ اللَّهِ لی أُسوَةٌ حَسَنَةٌ.
امام مهدى(سلام الله علیه):دختر رسول خدا براى من سرمشقى نیکو است.
وقتی امام زمان علیه السلام که واسطه فیض خداوند متعال به همه عالم است و انسانی است کامل معصوم و حجت خدا بر خلق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را الگویی نیکو برای خود می دانند،ما انسان های سراپا تقصیر و ضعف و جهل چرا از مقام و منش حضرتش بی خبر و بی بهره ایم . باید بیاموزیم که فاطمه سلام الله علیها را در همه حال الگو خود بدانیم در این عصر تیرگی و فتنه ها باشد که راه بیابیم و به بیراهه نرویم به سمت تباهی....
الغیبة طوسى - ص 286
حتی اگر فرمانروا هستی احترام به معلم را فراموش نکن .
قال الامام علی علیه السلام : قُمْ عَن مَجلِسِکَ ِلأبیکَ و مُعَلِّمِکَ و إن کُنتَ أمیراً.
امام على(سلام الله علیه): به احترام پدر و معلّمت از جاى برخیز، گرچه فرمانروا باشى.
معلمی شغل انبیاء است . در فرمایش حضرت امیر المؤمنین احترام به معلم هم پای احترام به پدر و مادر یاد شده که در قرآن مرتبا بر آن تأکید شده است . ما اگر به بالاترین مدارج هم رسیدیم نباید احترام معلمان خود را فراموش کنیم حتی اگر سطح علمی ما از آنها بالاتر باشد چرا که زحمات ایشان در بالا رفتن ما نقش اساسی داشته است.
حکمت نامه کودک – ص 308-ح 448
اگر حاجتی داری فقط به این سه نفر بگو
لاتَرفَعْ حاجَتَکَ إلّا إلى أحَدِ ثَلاثَةٍ: إلى ذی دینٍ أو مُرُوَّةٍ أو حَسَبٍ
امام حسین علیه السلام فرمودند: جز به نزد یکى از این سه کس حاجت مبر: دیندار یا صاحب مروّت یا داراى اصالت خانوادگى.
میزان الحکمة- ح 4488
می خواهی بدانی برترین مرتبه ایمان از نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) چیست ؟
أفضَلُ الإیمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله):برترین [مرتبه] ایمان آن است که بدانى هر کجا باشى خدا با تو است.
اگر ما عمیقا به این باور برسیم که خداوند متعال در هر زمان و مکانی بر اعمال ما ناظر است جدا از گناهان خود داری خواهیم کرد ،همانگونه که اگر شخصی ما را ببیند دست بر می داریم از آنچه که ناشایست است . اگر به این باور برسیم دیگر گستاخانه دست به هر عمل زشتی نخواهیم آلود و همین است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این امر را برترین ایمان می دانند.
کنزالعمّال- ح 66 ؛ میزان الحکمة ج 1 ص 436 ح 1443
خوشا بحال پرستاران
مَن قامَ عَلى مَریضٍ یَوماً و لَیلَةً بَعَثَهُ اللَّهُ مَعَ إبراهیمَ الخَلیلِ
پیامبر(صلی الله علیه و آله): هر کس یک شبانه روز از بیمارى پرستارى کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور مىکند.
دانش نام? احادیث پزشکی – ج 1 ص 180 ح 229
برای خارج کردن دو سوم ایمانت از دستبرد شیطان عجله کن
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه العَبدُ فِى الثُّـلُثِ الباقى
هر جوانى که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر مى آورد که : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید براى حفظ یک سومِ باقى مانده دینش ، تقواى الهى پیشه سازد
جوانی سن تلاطم احساسات و غرایز است در این سن است که هر انسانی آینده خویش را پایه گذاری می کند و شیطان هم آماده است که این بنا هر کج تر ساخته شود تا بتواند زودتر ویرانش کند کسی که در سن پایین ازدواج کند اساس زندگیش را محکم بنا نهاده و دست شیطان را کوتاه می کند.
نوادر راوندى ، ص 112
مواظب باش موقع تقسیم روزی خواب نمونی !
عن الحسین بن مسلم عن ابی جعفر الثانی علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک، إنهم یقولون: أن النوم بعد الفجر مکروه لأن الأرزاق یقسم فی ذلک الوقت؟
حسین بن مسلم می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! مردم می گویند خواب بعد از طلوع فجر مکروه است چون روزی انسان ها در آن وقت تقسیم می شود (و خواب در آن موقع، سبب محرومیت از روزی می گردد)، (آیا چنین است)؟ فرمود: روزی انسان ها تعیین شده و تقسیم شده است ولی خداوند دارای فضلی (و زیادی) است که (در قرآن) فرمود: از خدا درخواست کنید فضلش را . سپس فرمود: ذکر خدا (و سؤال از فضلش) بعد از طلوع فجر، تأثیرش بیش از دویدن در پی طلب رزق است.
مردم همیشه در پی بدست آوردن معاش خود در تکاپو هستند گاه با اضافه کاری و فشار آوردن به خود برای انجام چند کار همزمان و یا با کلاه گذاشتن سر دیگران و دست درازی به حقوق دیگران و عجیب این است که از راه های اصلی بدست آوردن روزی غافل می مانند ،راه هایی که خیلی تأثیر گذار تر از تلاش فیزیکی است، مثل دعا در وقت طلوع فجر.!
موسوعة الامام الجواد علیه السلام: ج2، ص63
قیام مردی از قم و مبارزه او و یارانش با طوفانهای ظلم
رجُلٌ مِن أهلِ قُمّ یدعو النّاسَ إلى الحقِّ یَجْتَمِعُ مَعهُ قَومٌ کَزُبرِ الحدیدِ لا تُزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ و لا یَمَلّونَ مِن الحَربِ ولا یَجْبُنونَ وعلى اللّهِ یَتَوکّلونَ والعاقِبَةُ للمُتّقِین
امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مىخواند و بر گرد او مردمانى فراهم مىآیند که چونان پارههاى آهن استوارند، طوفانها آنها را به لرزه نمىاندازد و از جنگ خسته نمىشوند و بزدلى نشان نمىدهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است.
و ما شاهد قیام آن مرد بزرگ از قم بودیم و از جان گذشتگی ها و شجاعت یارانش را در روزهای سخت جنگ تحمیلی دیدیم براستی که به استواری آهن در مقابل حکام جور و ظلم و فساد ایستادند و امیدواریم که رهرو راهشان باشیم چون آنان به سعادت ابدی برسیم
میزان الحکمة ج 2 ص 157
سنجش باطن افراد با توجه به دوستان آنها !!
پیامبر(صلی الله علیه و آله): اِختَبِرُوا النّاسَ بِأخدانِهِم فَإنَّما یُخادِنُ الرَّجُلُ مَن یُعجِبُهُ نَحوُه
مردم را به دوستانشان بیازمایید؛ زیرا آدمى با کسى که از رفتارش خوشش بیاید، دوستى مىکند.
دور و بر ما پر است از آدم هایی که چند رو دارند و به هر رنگی در می آیند به طرزی که اصلا نمیتوان در مورد آنها قضاوت کرد که بالاخره این آدم چه شخصیتی دارد ،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم راهی دقیق را پیشنهاد میکنند و آن هم نگاه به دوستان شخص است به راستی که همه ما با افراد هم سنخ و شبیه به خودمان دوست میشوییم .
همه می دانیم که «سلامتی» یکی از نعمت های بزرگ الهی است که شکر و سپاس فراوانی را در هر لحظه و هر آن زندگی می طلبد. اما آیا «بیماری» که نقطه مقابل آن است، یکی از عذاب ها و کیفرهای الهی به حساب می آید و نشانه قهر و عقاب الهی است؟
به اهل دلی گفتند چرا ناراحت و گرفته ای؟ گفت: «به گمانم چند وقتی است که خدا دوستم ندارد و نظر لطفش را از من برداشته!» گفتند: از کجا فهمیدی که چنین شده؟ پاسخ داد: «خیلی وقت است که بیمار نشده ام. حتی یک سرماخوردگی ساده هم به سراغم نیامده! به گمانم خطایی کرده ام که خدا بیماری را از من برداشته است.»
شاید به نظر شما این سخن قدری عجیب و غریب بیاید و بگویید هیچ عاقلی اینگونه فکر نمی کند. اما گاهی هم بد نیست که مجنون وار فکر کنیم و این عقل دو دو تا چهارتای بشری را به خود وانهیم.
همه می دانیم که «سلامتی» یکی از نعمت های بزرگ الهی است که شکر و سپاس فراوانی را در هر لحظه و هر آن زندگی می طلبد. اما آیا «بیماری» که نقطه مقابل آن است، یکی از عذاب ها و کیفرهای الهی به حساب می آید و نشانه قهر و عقاب الهی است؟
دو روی یک سکه
«سلامتی» و «بیماری» دو روی یک سکه اند. سکه ای پر بها که از جانب پروردگار به همه مومنان هدیه داده شده است. بنابراین زندگی بر پایه هر یک از این دو روی سپید و سیاه بچرخد، خیرات و برکات خاص خود را خواهد داشت و گونه ای از رحمت پروردگار خواهد بود.
امام سجاد علیه السلام در دعای خود به هنگام بیماری می فرماید:
«بار خدایا! تو را سپاس بر تندرستى ام که پیوسته در آن به سر مى برم و تو را سپاس بر بیمارى که در بدنم پدید آورده اى. زیرا نمى دانم، اى خداى من! کدام یک از این دو حالت (تندرستى یا بیمارى) به سپاسگزارى تو شایسته تر و کدام یک از این دو زمان براى ستایش تو سزاوارتر است. آیا زمان تندرستى... یا زمان بیمارى که مرا به وسیله آن (از گناهان) پاک کردى؟» (صحیفة سجّادیه، دعای 15)
حضرت داود علیه السلام بارها به درگاه خدا چنین می فرمود: «بار خدایا! نه بیمارى اى که مرا سنگین و بسترى گرداند (به من بده) و نه تندرستى اى که مرا به فراموشى و غفلت (از یاد تو) کشاند، بلکه حدّ میان این دو (را نصیبم فرما)
آری، همانگونه که سلامتی ثمرات فراوانی می تواند برای انسان داشته باشد، بیماری نیز می تواند پیامدهای شایسته بسیاری را به همراه بیاورد. بنابراین انسان باید در هر دو حال ـ سلامتی یا بیماری ـ سپاسگزار خدا باشد و شکرگزار این همه موهبت الهی باشد.
جالب اینجا است که خداوند این سکه را به گونه ای قرار داده تا اکثر دوران زندگی بر روی سپید آن بچرخد و کمتر بر روی سیاه آن قرار گیرد. به طور معمول اکثر دوران زندگی با «سلامتی» سپری می شود و گهگاهی «بیماری» فضای زندگی را به خود اختصاص می دهد. اما با این حال همین دوران اندک، زیاد به نظر می رسد و معمولا زبان ها را به شکوه و گلایه می گشاید.
امام سجاد علیه السلام نیز در این دعا به این نکته اشاره کرده اند. ایشان تندرستی را ایام غالب زندگی انسان بر می شمرند و بیماری را پدیده ای جانبی و زودگذر معرفی می کنند. بنابراین مقصود ما نیز از بیماری، بیماری های صعب العلاج و طولانی و دشوار نیست. بلکه مقصود، بیماری هایی است که هر از چند وقتی به سراغمان می آید و تغییری کوتاه در زندگی ایجاد می کند و غبار غفلت را از صفحه دل می زداید. نقل شده که حضرت داود علیه السلام بارها به درگاه خدا چنین می فرمود: «بار خدایا! نه بیمارى اى که مرا سنگین و بسترى گرداند (به من بده) و نه تندرستى اى که مرا به فراموشى و غفلت (از یاد تو) کشاند، بلکه حدّ میان این دو (را نصیبم فرما).» (الدعوات، 134)
البته باید توجه داشت که شکیبایی در برابر بیماری های طولانی و دشوار از ارزش بیشتری برخوردار است و پاداش والاتری را در پی خواهد داشت.
بیماری، منشا خیرات و برکات!
از سخنان معصومان علیهم السلام بر می آید که اگرچه بیماری در نگاه اول از جمله سختی ها و ناملایمات زندگی است اما در نگاهی دقیق تر منشا بسیاری از خیرات و برکات خواهد بود.
پیامبر خدا در مورد آن می فرماید:
از مؤمن و بیتابىِ او از بیمارى تعجّب مى کنم. اگر مى دانست که چه ثوابى در بیمارى هست، بى گمان دوست مى داشت پیوسته بیمار باشد تا آن گاه که پروردگار خود عزّ و جلّ را دیدار کند
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله بیماری را زکات بدن دانسته است و سبب پاکسازی انسان برشمرده است. روزی پیامبر در مورد اهمیت زکات مال و زکات بدن سخن گفت. اصحاب حضرت از ایشان پرسیدند، زکات مال را می دانیم که چیست اما زکات بدن چیست؟ حضرت فرمود: «این است که انسان، آفت و آسیبی ببیند.»
اصحاب که بسیار متعجب شده بودند، رنگ رخساره شان دگرگون شد. پیامبر ادامه داد: می دانید مقصودم چیست؟ گفتند: نه، ای فرستاده خدا!
پیامبر برایشان چنین توضیح داد: «گاهی ممکن است به تن انسان خراشی برسد و یا پایش بلغزد و به سنگی برخورد کند و یا ناخوشی کوچکی پیدا کند و بیمار شود و یا خاری در تنش برود و یا هر چیز که شبیه اینها باشد.» (الکافی، ج 2، ص 258)
پیامبر در این حدیث، «بیماری» را به «زکات اموال» تشبیه کرده است. اما شباهت «بیماری» به «زکات» چیست؟
وقتی کسی زکات می پردازد، ظاهرش این است که از اموال و ثروتش کاسته می شود و ضرر قابل توجهی می بیند. اما حقیقت آن است که زکات، بهره های فراوان مادی و معنوی را برای صاحبش به ارمغان خواهد آورد و برکت دنیوی و اخروی او را در پی خواهد داشت.
بیماری هم ظاهرش ناراحتی و سختی و گرفتاری است. اما خوب که به آن نگاه می کنیم، برکات فراوانی را در آن می بینیم و خیرات بسیاری را پس از آن خواهیم دید.
از جمله این برکات که در روایات امامان معصوم ما به آن اشاره شده است: «افزایش روحیه صبر و شکیبایی»، «افزایش درجات معنوی»، «پاکسازی روح و تن از نکبت گناه» و «کفاره گناهان» است.
این تاثیرات شایسته به قدری قابل اعتنا و فراوان است که پیامبر خدا در مورد آن می فرماید:
از مؤمن و بیتابىِ او از بیمارى تعجّب مى کنم. اگر مى دانست که چه ثوابى در بیمارى هست، بى گمان دوست مى داشت پیوسته بیمار باشد تا آن گاه که پروردگار خود عزّ و جلّ را دیدار کند. (التوحید، ص 401)
البته این سخن پیامبر به این معنا نیست که از خدا درخواست بیماری طولانی کنیم و دوست داشته باشیم تا آخر عمر در بستر به سر بریم بلکه سخن ایشان ترغیبی است بر شکیبایی در برابر بیماری و اشاره ای است به پاداش بزرگی که در پی آن خواهد آمد.
1 - بر نفس خود بخیل باش و زمام آن را در آنچه برایت روانیست رها مگردان که بخل ورزیدن بر نفس داد آن را دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش مىانگارد.1
2 - مؤمن ... سینه او هر چه فراختر است و نفس وى هر چه خوارتر.2
3 - پس حساب نفس خود را براى خود گیر که دیگران را حسابرسى است.3
4 - آن که حساب نفس خود کرد سود برد و آن که از آن غافل گردید زیان دید4
5 - بر خواهش نفست غلبه کن حکمت الهى برایت کامل مىشود.5
6 - با کندن ریشه بدى از سینهات آن را از سینه دیگرى بر کن.6
7 - راه راست را از عقل جوى و هواى نفس را مخالفت کن تا پیروز گردى.7
8 - آنکه از خود خوشنود بود ناخشنودان او بسیار شود.
9 - خداى بیامرزد مردى را که با لجام طاعت و تقوى خویش نفس را مهار کند و لجام زند و با زمام خود را بسوى فرمانبردارى خدا بکشاند.8
10 - «به نفس خدمت کردن او را از لذت و سرمایههاى (شهوانى) بازداشتن و به کسب علوم و حکمت ها وادارش کردن و به عبارت و طاعت ها بکوشش داشتن است، و رستگارى نفس در این است».9
11 - پیکر و تن را خدمت کردن به او دادن است آنچه را که مىخواهد از لذات و شهوت ها و سرمایهها و هلاک نفس در این کار است. 10
1)صفحه 326 - نهج البلاغه شهیدى)
2)کلمات قصار 333 - ص 421)
3)خطبه 223 - 16
4)کلمات قصار 208
5)غرر الحکم ج 1 فصل دوم ح 49
6)غرر الحکم ج 1 فصل دوم ح 70
7)غرر الحکم ج 1 فصل دوم ح 87
8)غرر الحکم ج 1 فصل سى و سوم، ح 15
9)همان - فصل 31 - ح 61
10)همان ح 60
اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است .
بعضی از افعال و اعمال اختیاری که توسط انسانها صورت می گیرد، مانع دستیابی آنها به سعادت و رستگاری و عاملی است جهت رسیدن آنها به شقاوت و بدبختی. خداوند متعال و ایمه اطهار علیهم السلام به این نوع افعال که مانع سعادت و عامل بدبختی فرد و جامعه است، راهنمایی کرده اند.
1- اعراض از یاد خدا
پروردگار رحیم در قرآن کریم می فرماید: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نحَْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَعْمَى(1) و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.»
از این آیه استفاده می شود که روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است.
اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.(2)
گاه می شود درهای زندگی به روی انسان به کلی بسته می شود، و دست به هر کاری می زند با درهای بسته روبه رو می گردد، و گاهی به عکس به هرجا رو می آورد خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود .
راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها می شود، قرآن می گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.
یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است.
هنگامی که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع می گردد، پیدا است که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتی که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غنای روحی دهد، و نه اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد. (3)
2- عصیان و سربیچی از فرمان های الهی
یکی از موانع مهم در عدم رسیدن انسان به رستگاری کامل گناه و معصیت خداوند است که پر واضح است کسی که از فرمان خداوند سربیچی میکند نمیتواند به نجات و رستگاری برسد و چه رسد که این معصیت و نافرمانی در انسان به ملکه نفسانی تبدیل شود که انسان توفیق توبه از آن را پیدا نکند.
رسول خدا صلی الله می فرمایند: « إذا بلغَ الرجلُ أربعین َسنةً و لم یغلِب خیرُهُ شرَهُ قبَلَ الشیطانُ بین عینیهِ وقال:هذاوجهُ لایفلَحُ.(4) هرگاه مرد به چهل سالگی رسد و خوبیش بر بدیش چیره نگردد شیطان پیشانی او را ببوسد و گوید: این چهره ای است که رستگار نمی گردد.»
وبا هر دروغى که به زبانتان مىآید نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مىبندند رستگار نمىشوند
خداوند در قرآن کریم می فرماید : «وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِین (5) و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوارکننده ای است .»
هر که درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است.(6)
بنابراین باید مراقب باشیم که از حدود الهی خارج نشویم و در غیر این صورت در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار گرفته و از آتش ابدی دوزخ در امان نخواهیم ماند.
3- بدعت در دین
خداوند در قرآن کریم می فرماید : « وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ * مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (7) وبا هر دروغى که به زبانتان مىآید نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مىبندند رستگار نمىشوند .
سرچشمهى همه افتراها رسیدن به دنیایى است که بهرهاى اندک است، در حالى که براى آنان در آخرت عذابى دردناک است.
علامه شهید مطهری درباره بدعت فرموده است:
امروز "نوآوری" را می گویند "بدعت" نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. یک کسی در شعر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در هنر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در فلسفه می خواهد نوآور باشد این مانعی ندارد ولی در دین، نوآوری معنا ندارد چون آورنده ی دین ما نیستیم. حتی امام هم آورنده دین نیست. امام وصی پیغمبر و خزانه علم اوست.(8)
4- ظلم و بیدادگری
ظلم النفس
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «إنی لأرجوَالنجاةَ لهذه الأمةِ لمَن عرفَ حقنا منهُم.إلا لِأحد ثلاثةٍ:صاحبِ سلطانٍ جائرٍ و صاحبِ هویً و الفاسقِ المُلعِنِ.(9) من برای کسانی از این امت که حق ما را بشناسند امید نجات دارم مگر برای سه نفر:اول دولتمرد ستمگر ، دوم کسی که از هوای نفس خود پیروی کند ، و سوم کسی که آشکارا گناه کند.»
خداوند در قران کریم می فرماید : «و مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِه إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(10) و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بست یا آیات او را تکذیب کرد؟ هرگز ستمکاران را رستگارى نخواهد بود .»
ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره اند و نصیبی نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت.
ظلم به چه معنا می باشد ؟
ظلم به معنای ستم و آزارآمده است. اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است. بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم است.
علامه طباطبایی (ره) فرموده است : ظلم یکی از شنیع ترین گناهان است، بلکه با کمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت: زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است که در آنها است. و معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. (11)
بنابراین هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت، اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالاخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید. بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد.
5- غفلت
خداوند در قران کریم می فرماید : «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الجِْنِّ وَ الْانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینٌُ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون(12) و محققا بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایى است بىادراک و معرفت، و دیدههایى بىنور و بصیرت، و گوشهایى ناشنواى حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسى گمراهترند، آنها همان مردمى هستند که غافلاند.»
قرآن کریم در آیه فوق یکی از عوامل مهم بدبختی بسیاری از انسانها را فراموشی و غفلت می داند؛ زیرا غافلان، چشمه آب حیات، کناردستشان است، ولی از تشنگی فریاد می کشند، درهای سعادت به رویشان باز است، اما حتی به آن نگاه نمی کنند، و آنها با دست خود وسایل بدبختی خویش را فراهم می سازند، و نعمت های گرانبهای عقل و چشم و گوش را به هدر می دهند.
امیر المؤمنین على (علیه السلام) به یکی از اطرافیان خود فرمودند: یا اصبغ کسى که شک به ولایت من آرد بیقین آن لعین شک در ایمان به ربّ العالمین و بحضرت سید المرسلین دارد و هر که اقرار بولایت من نماید بفوز و صلاح و تقوى و فلاح فایز و رستگار است و منکر ولایت من خائب و خاسر و پیوسته در نار سقر حاضر است
توجه بیش از حد به امور ناپایدار زندگی، وسایل زندگی را هدف تلقی کردن ، از جمله عواملی هستند که موجبات غفلت انسان را فراهم می آورند. کسی که به امور کم ارزش بسیار بها دهد و به امور بسیار باارزش بهای کم بدهد، ناگزیر از رشد و کمال بازخواهد ماند. هوا و هوس ها، زیور و زینت های دنیوی، فخرفروشی ها و خلاصه اسارت در بند نفس اماره از عوامل غفلت زا و بازدارنده انسان از رشد و کمال می باشد .
نتیجه گیری
در پایان این بحث را با یک حدیث از وجود نازنین حضرت امیرالمومنین علیه السلام به پایان میرسانیم.
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) به یکی از اطرافیان خود فرمودند: یا اصبغ کسى که شک به ولایت من آرد به یقین آن لعین شک در ایمان به ربّ العالمین و به حضرت سید المرسلین دارد و هر که اقرار بولایت من نماید بفوز و صلاح و تقوى و فلاح فایز و رستگار است و منکر ولایت من خائب و خاسر و پیوسته در نار سقر حاضر است.(13)
پی نوشت ها :
1- طه ، آیه 124
2 - ناصر، مکارم شیرازی ودیگران،برگزیده تفسیر نمونه ، ج 3 ،ص 148
3 - همان ، ج 13 ،ص 32
4 - محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج10 ، ص 4718
5- نساء ، آیه 14
6 - آقاسیدمحمد حسینی همدانف، انوار درخشان در تفسیر قرآن، پیشین، ج 3، ص، 366
7 - نحل ،آیه 116و 117
8- مرتضی، مطهری ،سیری در سیره نبوی ، ص 126 و 127
9 - الخصال ، ج 2 ، ص 119
10 - انعام ، آیه 21
11 - علامه سید محمد حسین طباطبایی ، تفسیر المیزان ، ج 7 ، ص 67
12- اعراف ، 179
13 - احتجاج- ترجمه غفارى مازندرانى ج2 ،ص 397
علم باید انسان را به خشیت برساند تا ارزش داشته باشد، چون بعد از مرگ دیگر از این علم سؤالی نمیکنند، بلکه از معرفتی که انسان داشته سؤال خواهند کرد و آیتالله بهجت در این عرصه سرآمد بود.
در این نگارش به بیان اوصاف آیت الله بهجت از نگاه فرزند و شاگرد ایشان در همایش "پارسای پرهیزگاری" می پردازیم .
بهجت
آیت الله بهجت خودی برای خودش قایل نبود و 30 سال در حسرت پرسشهایی درباره او از ایشان بودیم، اما به علت تواضعی که داشت حاضر نبود جواب دهد.
آیتالله بهجت چنان درس میخواند که در سن 15 سالگی در درس ادبیات عرب چنان مسلط شده بود که با استادش محاجه میکرد، درس خواندن را به بهانه عبادت ترک نمیکرد و در درس خواندن هم به بهانه عبادت کوتاهی نداشت.
یکی از بزرگان میگفت او قبل از اینکه بالغ شود سالک بود و به مرحلهای رسیده بود که معصیت را میدید و مرتکب نمیشد.
پرواز آدمی نتیجه ی دوری از گناه است!
علت پرواز ایشان این بود که گناه نمیکرد، زیرا گناه که در لسان روایات و آیات به آن وزر گفته میشود موجب سنگینی انسان میشود و پرواز را غیرممکن میکند.
هدف اصلی انسان از اندوختن علم، خدایی شدن و تکامل است و فقه شرط لازم برای حرکت ظاهری انسان است، اما برای یافتن خدا و باطن این علم رسا نیست.
آیت الله بهجت موت اختیاری داشتند؟
فرزند آیت الله بهجت درباره موت اختیاری پدر، بیان کرد: ایشان به استناد به حالات و برخی گفتههایشان دارای این حالت بودند و اولین کسی که این موضوع را تأیید کرده امامخمینی(ره) بودهاند.
او مردی بود که امام عظیمالشأن که خود در مدارج عرفانی از قلّه نشینان بود، درباره او به فرزندشان حاج آقا مصطفی(ره) فرموده بودند:ایشان دارای موت اختیاری هستند؛ یعنی قدرت این را دارند که هر گاه بخواهند روح را از بدن جدا کنند و به اصطلاح خلع کنند و باز بازگردند و تازه این شهادتها بر کرامات و مدارج عرفانی او در سنین جوانی و میانسالی او بیان شده است و خدا میداند که این مرد کم نظیر در سنین کهولت و پس از عمری تلاش بیوقفه و حرکت شتابان به سمت قلههای عرفان اصیل اسلامی و زهد و پارسایی به چه مقاماتی دست یافته بود!
تنها خدا میداند که در لحظات باشکوه عروج روح ملکوتی این مرد الهی چه ولولهای در عالم خلقت پدید آمده است و چه بزرگانی به پیشواز روح قدسی او از ملکوت خدا رهسپار ناسوت شدهاند.
شاید امروز که او در بین مریدان بی شمارش نیست، قفل زبانهایی که او مَُهر کرده بود، بشکند و قطرهای از دریای بی نهایت کرامات باهره او برای اهل دل نمایان شود.
مرحوم بهجت تا در قید حیات بودند، نزدیکان و شاگردان خاص و کسانی که از این مرد ربّانی کرامتها دیده بودند، از بیان آنها به شدت منع شده بودند و خود حضرت ایشان هم که بسیار کتوم بودند و چنان رفتار میکردند که جز کسانی که خبر از کرامات او داشتند یا خود از او معجزهای بی پرده دیده بودند، کسی از نوع گفتار و رفتار او نمیتوانست به دنیای پر رمز و راز درون پرشور او راهی بیابد یا حتّی گمانی کند.
شاگرد آیت الله بهجت بیان کرد ؛ آیتالله بهجت همیشه مژده و بشارت ظهور میدادند، اما هیچگاه توقیت و تعیین وقت برای ظهور نمیکردند.
علم سودمند؛ علم همراه با تواضع است
در تواضع این مرجع تقلید میتوان به این نکته اشاره کرد که رساله ایشان بعد از 6باری که چاپ شد؛ نام ایشان بر روی این رساله درج نشد؛ و بعد از اصرار دیگران گفت فقط بنویسید العبد محمدتقی بهجت.
این مرجع تقلید عارفی سالک بود که توانست تعداد زیادی از علاقهمندان عرفان اسلامی را دور خود جمع کند.
دیدگاه آیت الله بهجت درباره ظهور
شاگرد آیت الله بهجت بیان کرد ؛ آیتالله بهجت همیشه مژده و بشارت ظهور میدادند، اما هیچگاه توقیت و تعیین وقت برای ظهور نمیکردند.
دیدگاه آیتالله بهجت درباره نظام اسلامی
ایشان هیچ گاه مخالفتی با نظام نداشتند و ارتباط زیادی با رهبر معظم انقلاب داشتند.
آیت الله بهجت هیچ گاه حاضر نبود خود را مجتهد بداند
فرزند آیت الله بهجت گفت: آیت الله العظمی بهجت با اینکه اعلم همه مجتهدان زمان خود بود ،اما حاضر نبود خودش را مجتهد بنامد و در علم بگوید مساوی دیگران هستم .
آیتالله العظمی بهجت به شدت از دادن برخی القاب علمی و ... به ایشان پرهیز داشت و ناراحت میشدند و عبد واقعی خدا بودند . ایشان آنقدر تواضع داشت که در جلسات درس بر روی گلیمی قدیمی در کنار درب ورودی مینشست در حالیکه جای استاد در بالای کلاس بود.
آیت الله بهجت
آیت الله بهجت برای سایرین حجت بود
امثال آیت الله بهجت حجت خداوند برای دیگران هستند، و نیازی نیست که افرادی از هند و چین بیایند و راه را به ما نشان دهند ، راه باز و مشخص است و تنها برای رسیدن و دریافت این راه نیازمند آنیم که چشم و گوش خود را برگناه ببندیم و نماز را با توجه در اول وقت بخوانیم که بدین وسیله قطعا به راه خواهیم رسید .
این نکته را نباید فراموش کرد که رسیدن به خدا هیچ ارتباطی به خواندن اصول و درس خواندن در حوزه و ...ندارد ، بلکه همه می توانند در صورت رعایت احکام دینی به خدا برسند و در این مسیر گام بردارند .
اعتقاد آیت الله بهجت درباره میت
شاگرد آیت الله حسن زاده آملی (پسر آیت الله بهجت) در پاسخ به سؤالی درباره اینکه آیا مرحوم پدر را در خواب می بینند ، گفت :خودش معتقد بود که نزدیکان و اقوام باید میت را بعد از مرگ فراموش کنند ، چرا که اگر فراموش نکنند دچار مشکلات روحی می شوند ، به همین دلیل کمتر به خواب اقوام و نزدیکان می آیند .
اموات ناظر براعمال هستند !
فرزند آیت الله بهجت بیان کردند :من امسال مدتی در نجف بودم و در آنجا هرشب به نیت ایشان یاسین می خواندم اما چند شب وقت نکردم، تا اینکه هفته گذشته فردی به منزل ما آمد و گفت : من بعد از خواندن دعاهایی ایشان را در خواب دیدم و آیت الله بهجت فرمودند : به علی بگویید یاسین من را بفرستد .با اینکه ایشان وفات کرده اند اما معلوم است که بر مسائل اشراف دارند .
آقای بهجت جواب سوالاتی که به خاطر آنها به منزل ایشان رفته بودم را بدون طرح سوال آنها از سوی من پاسخ دادند و گفتند: حرف هایی که ما می زنیم قبل از این که بیان کنیم به گوش امام زمان عج الله می رسد
کرامتی عجیب از مرحوم حضرت آیت الله بهجت«رضواناللهتعالیعلیه»
حجت الاسلام محمد هادی مفتح، فرزند شهید مفتح که از اساتید برجسته حوزه علمیه قم و موسس رادیو معارف است روزی در کلاس درس در حوزه علمیه قم این خاطره شنیدنی را تعریف کرد:
روزی خدمت آیت الله بهجت رسیدم، از قبل برای زیارت ایشان در منزلشان وقت گرفته بودم. خودم را به آنجا رساندم اما دیدم وزیر آموزش و پرورش وقت جناب آقای مظفر و گروهی خدمت آیت الله بهجت رسیده اند. من ناراحت شدم و در اطاقی دیگر با آقازاده ایشان نشستم و صحبت کردند.
وقتی میهمانان منزل حضرت آقا را ترک کردند، در اندرونی خدمت آیت الله بهجت رسیدم ولی دیگر قصد نداشتم مسأله ام را با ایشان مطرح کنم و به همین خاطر مباحث دیگری را مطرح کردم. ولی آقای بهجت جواب سوالاتی که به خاطر آنها به منزل ایشان رفته بودم را بدون طرح سوال آنها از سوی من پاسخ دادند و گفتند: حرف هایی که ما می زنیم قبل از این که بیان کنیم به گوش امام زمان عج الله می رسد.
استاد مفتح می فرمودند من از این مسأله خوشحال و متعجب شدم. ایشان گفتند این جریان برای من در سال 1377 رخ داد.
منابع :
کتاب فریادگر توحید، مؤسسه فرهنگی اهل بیت
کتاب «برنامه سلوک» به اهتمام دکتر علی شیروانی