جشن فروردین و فروردگان
هفت سین
فروردین از ریشه فرور و فرورد است که از یک واژه پارسی باستان به ما رسیده: در سنگ نبشته بهستان (بیستون) داریوش بزرگ یکی از هماوردان خود را به نام فراورتی Faravarti یاد کرده. دومین پادشاه ماد نیز فرودتی نام داشته و پدر دیاکو سردودمان پادشاهان ماد هم که در ???ق.م به تخت شاهی جلوس کرد همین نام را داشته، فرودتی با واژه اوستائی فروشی Farvashi و پهلوی فروهر Farvahr برابر است. در اوستا فروشی یکی از نیروهای نهانی است که پس از درگذشت آدمی با روان و دین از تن جدا گشته به سوی جهان مینوی گراید.
هیأت واژه (فروردین) از هیأت اوستائی در حالت اضافه در جمع مؤنث اتخاذ شده، چه در اوستا این ترکیب همیشه با واژه اشاون ashâvan آمده به معنی فرودهای پاکان، بنابراین در کلمه فارسی (فروردین) مضافالیه آنکه (پاکان) باشد افتاده است.
اما فروردگان مرکب است از همان فرورد و گان پسوند نسبت و اتصاف. این لغت به جشن ویژه ارواح در گذشتگان اطلاق میشده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان برای دیدن بازماندگان. نظیر آن در دیگر ادیان کهن و نو نیز دیده میشود و آن را (عید اموات) گویند. در نزد هندوان ستایش نیاکان (پیتارا Pitara) شباهتی به این جشن ایرانی دارد ـ رومیان نیز ارواح مردگان را به نام Manes خدایانی به تصور درآورده فدیه نثار آنان میکردند و معتقد بودند پس از آنکه تن به خاک سپرده شد، روان به مقامی ارجمند خواهد رسید، از اینرو در گورستانها، در ماه فوریه جشنی برای مردگان برپا میکردند و فدیه میدادند. بعضی مدت جشن فروردگان را پنج روز و برخی ده روز دانستهاند. این عید که اکنون پارسیان هند آن را «مقتات» مینامند در ایران به نام فروردگان و فروردیگان و معرب آنها فروردجان و فروردیجان از لغات پهلوی فردگان و پردگان و پردجان و به اصطلاح ادبی فروردکان نامیده شده و ریشه آنها از لغت اوستائی فرورتی و فروشی است که در بالا گذشت.
بنابر مشهور، این عید ده روز بوده که در اصل عبارت بوده است از پنج روز آخر ماه دوازدهم با پنج روز الحاقی اندر گاه و در اواخر عهد ساسانیان و همچنین نزد اغلب زرتشتیان قرون نخستین اسلام پنج روز آخر ماه آبان با پنج روز اندرگاه که پس از آخر آبان میآمده است.
از خود اوستا مستفاد میشود که این عید از زمان قدیم ده روز بوده است چه در «یشت ?? بند ??» مدت نزول ارواح را ده روز میشمارد ولی معذلک ممکن و بلکه محتمل است هنگامی که خمسه مسترقه در جلو دی ماه بوده پنج روز پایان اسفندارمذ، یعنی از ?? تا ??آن ماه عید بازگشت ارواح به منازل خودشان بوده است و چون خمسه را بعدها به آخر اسفندارمذ نقل کردند بعضی چون فروردگان را در واقع آخرین پنج روز قبل از فروردین میدانستند همان خمسه را فروردگان شمردند و برخی دیگر بنابر همان سنت جاری قدیم پنج روز آخر اسفندارمز را فروردگان گرفتند و عاقبت چنانکه بیرونی نوشته: «از آنجا که این ایام در آئین مذهبی اهمیت بسیار داشته و از زرتشتیان نمیبایست فوت شود عمل به احتیاط کردند و هر دو پنج روز یعنی همه ده روز را جشن گرفتند.»
و آنچه از پس او است پنج روز همه جشنها است و ششم فروردین ماه «نوروز بزرگ» است زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و کروهان بگزاردندی و حاجتها روا کردندی: آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است از فرنامه و بدو فلک آغاز گردیدن
فروردگان که در پایان سال گرفته میشد ظاهراً در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن و شادی، چنانکه بیرونی راجع به همین روزهای آخر سال نزد سغدیان گوید: «در آخر ماه دوازدهم (خشوم) اهل سغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحهسرائی کنند چهرههای خود را بخراشند و برای مردگان خوردنیها و آشامیدنیها گذارند و ظاهراً به همین جهت جشن نوروز که پس از آن میآید روز شادی بزرگ بوده (علاوه بر آنکه جشن آغاز سال محسوب میشده).»
کلم? جشن هم که در این اصطلاح به کار رفته با (یشتن) پهلوی و (یزشن) پازند و (یسنا) و (یشت) اوستائی از یک ریشه و به معنی نیایش و ستایش و مجازاً برپا داشتن آئین و رسوم و تشریفات (اعم از سوگ و سور) است.
* در داستانهای ملی
فردوسی که بدون شک مواد شاهنام? خود را معالواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده، و بکار می برد.
* روزهای نوروز عامه و خاصه
جشن نوروز فقط در روز اول فروردین ماه برپا نمیشده بلکه چندین روز دوام مییافته. ابوریجان در التفهیم، پساز ذکر نخستین روز فروردین، نوشته:
«و آنچه از پس او است پنج روز همه جشنها است و ششم فروردین ماه «نوروز بزرگ» است زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و کروهان بگزاردندی و حاجتها روا کردندی: آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است از فرنامه و بدو فلک آغاز گردیدن»
برخی در ضمن رسوم درباری، مدت این جشن را یک ماه دانستهاند و گروهی پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیدهاند. بدیهی است که اگر فیالمثل در دربار شاهان ساسانی یک ماه جشن برپا میشده، این امر مستلزم آن نبود که همه مردم یک ماه تمام را جشن بگیرند بلکه در پنج روز اول همگی جشن برپا میکردند. نوروز خاصه را «نوروز بزرگ» و «جشن بزرگ» و «نوروز ملک» هم خواندهاند.
نخستین پادشاهی که در دو قسمت نوروز عامه و خاصه را به هم پیوست و هم? ایام ما بین آن را جشن گرفت هرمز پسر شاهپور بود.
اما فروردگان مرکب است از همان فرورد و گان پسوند نسبت و اتصاف. این لغت به جشن ویژ? ارواح در گذشتگان اطلاق میشده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان برای دیدن بازماندگان. نظیر آن در دیگر ادیان کهن و نو نیز دیده میشود و آن را (عید اموات) گویند.
* نوروز در ایران پیش از اسلام
از آنچه گفته شد آشکار گردید که نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریائی است. اگرچه در اوستا از نوروز نامی نیست ولی برخی از کتابهای دینی پهلوی از نوروز و مراسم ایرانیان باستان یاد کردهاند. در بندهشن بزرگ و نیز درصد در بندهشن آمده: «زرتشت سه بار با هو و Hvôv نزدیک شد و هر بار نطفهای از او بر زمین افتاد و این سه نطفه در تحت مراقبت ایزد آناهیته Anahita (ناهید ـ فرشته آب) در ردیاچه کسوه Kasava نهاده شده. در آنجا کوهی است به نام «کوه خدا» که جایگاه گروهی از پارسایان است. هر سال در نوروز و مهرگان این مردم دختران خود را برای آبتنی در دریاچه مزبور میفرستند زیرا زرتشت بدانان گفته است که از دختران ایشان اوشیدر Oshidar و اوشیدر ماه Oshidar-mâh و سوشیان Soshyan (موعودان سهگانه مزدیسنا) به وجود خواهند آمد:
بطور کلی از مراسم نوروز در دربار شاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست و به عکس از عصر ساسانی اطلاعات گرانبها موجود است.
این رسم در عصر خلفای اسلام نیز ادامه یافت. مالیاتهای کشوری در روزگار ساسانیان در نوروز افتتاح میشد و یکی از جهات اصلاح تقویم و کبیسه قرار دادن سالهای پارسی به توسط المتوکل علی الله و المعتمد بالله همین امر بود.
در بامداد نوروز مردم به یکدیگر آب میپاشیدند و این رسم در سدههای نخستین اسلامی نیز رایج بوده ـ دیگر هدیه دادن شکر متداول بود ـ نویسندگان اسلامی برای علت این دو امر افسانههایی چند نقل کردهاند که از ذکر آنها صرفنظر میشود.
همچنین در شب نوروز آتش بر میافروختند و این رسم تا عهد عباسیان نیز (در بینالنهرین) ادامه یافت و نخستین کسی که این رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاهپور پسر اردشیر بابکان است.
نوروز
* نوروز در عصر خلفا
دربارهای نخستین خلفای اسلام به نوروز اعتنائی نداشتند و حتی هدایای این جشن را به عنوان خراج سالیانه میپذیرفتند، ولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود، هدایای نوروز را از نو معمول داشتند و امیران ایشان برای جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت میکردند ـ اندکی بعد این رسم نیز از طرف خلفای مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گردید ولی در تمام این مدت ایرانیان مراسم جشن نوروز را برپا میداشتند.
در نتیجه ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسل? طاهریان، جشنهای ایران از نو رونق یافتند. گویندگان درباره آنها قصاید پرداختند و نویسندگانی مانند حمزه بن حسن اصفهانی مؤلف «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان» آنها را مدون ساختند.
نوروز در دربار عباسیان بسیاری از رسوم خویش را حفظ کرد و از آن جمله اخذ مالیات از مردم که در زمان ساسانیان معمول بود در این زمان هم اجرا گردید و نوروز معتضدی و متوکلی در اثر همین امر پیدا شد. تقدیم هدایا از جانب بزرگان و امیران اسلامی و دیگران به خدمت خلفا از مراسم عادی به شمار رفت. از آن پس هدی? نوروز از رسوم درباری گردید ـ نوشتن نامههای تبریک (به نظم و نظر) نیز برای خلفا معمول بود.
این رسم ویژه خلفا نبود بلکه مردم عهد عباسیان نیز بدان اقتفاء میکردند چنانکه سعید بن حمید به یکی از دوستان خویش نامهای در تبریک عید نگاشت و گفت من چیز قابلی نداشتم تا به رسم هدیه گسیل خدمت کنم، ناچار این مکتوب را جانشین آن میسازم.
*نوروز در آئین تشیع
محمدبن شاه مرتضی معروف به محسنفیض (????-????) در رسالهای به فارسی، در وصف نوروز و سی روز ماه چنین آورده:
«چنین روایت کرده معلی بن خنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، اما جعفر صادق علیهالسلام رفتم، فرمود آیا میدانی امروز چه روز است؟ گفتم فدای تو شوم روزی است که عجمان تعظیم آن مینمایند و هدیه به یکدیگر میفرستند. فرمود به خانه کعبه سوگند باعث آن تعظیم امری قدیم است، بیان میکنم آن را برای تو تا بفهمی ـ گفتم ای سید! من دانستن این را دوستتر دارم از آنکه دوستان مرد? من زنده شوند و دشمنان من بمیرند ـ پس فرمود ای معلی! نوروز روزی است که خدای تعالی عهدنامهای از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند به فرستادهها و حجتهای او و «ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین»، اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور میسازد وزیده، و خرمی زمین آفریده شده، و روزی است که «کشتی نوح» بر زمین قرار گرفته و روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که پس از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند پس اولاً حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانید، و روزی است که «جبرئیل علیهالسلام» بر حضرت رسالت صلیالله علیه و آله نازل شد به وحی، و روزی است که آن حضرت بتهای کفار را شکست، و روزی است که حضرت رسالت صلیالله علیه و آله امر فرمود یاران خود را که با حضرت «امیرالمؤمنین علیهالسلام» بیعت امارت نمایند، و روزی است که آن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میان جنیان فرستاد که بیعت از ایشان بگیرد، و روزی است که بار دوم اهل اسلام با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کردند و روزی است که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد .
صرف نظر از صحت و سقم این خبر، در کتب بزرگان شیعه به خصوص در قرون متأخر اخبار بسیار در فضیلت نیروز (نوروز) منقول است. از اینرو است که تنها جشنی که از زمان باستان تاکنون تقریباً بدون فوت برپا شده و هنوز هم رسماً منعقد میگردد همان نوروز است.
روایات نوروز سه دسته اند: برخی در تأیید و تمجید نوروز است؛ برخی در مذمت آن و دسته سوم نه رد می کنند و نه اثبات.
الف. روایاتی که تأیید نوروز کرده و برای روز اول فروردین اعمال مخصوص در نظر گرفته اند:
الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِیُّ ص لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیْهَا وَ الْوَیْلُ لِمَنْ نَکَثَهَا...مَا مِنْ یَوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَج.(1)
صاحب کتاب بحارالانوار مؤید گفته ما است. حدیث معلّى است از امام صادق علیه السّلام که نوروز همان روزیست که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم براى امیرالمؤمنین علیه السّلام در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او کردند، و خوشا بر آن که بدان ثابت ماند، واى بر آنکه آن را بشکند، و روزیست که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بوادى جن فرستاد تا از آنها پیمان ستد، و روزیست که به اهل نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را کشت، و روزیست که قائم ما خاندان ظهور کند با کارگزاران و خدایش به دجّال پیروز گرداند و او را بر کناسه کوفه بدار زند، هیچ نوروزى نیاید جز آنکه ما در آن توقع فرج داریم، زیرا آن از روزهاى ما است که فرسش نگه داشتند و شما آن را گم کردید.(2)
أَقُولُ رَأَیْتُ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ رَوَى...عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع یَوْمَ النَّیْرُوزِ فَقَالَ ع أَ تَعْرِفُ هَذَا الْیَوْمَ ... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ علیه السلام...فَقَالَ یَا مُعَلَّى إِنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ فِیهِ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِالْأَئِمَّةِ ...(3)
مرحوم مجلسی در بحار باب بیست و دوم نوروز و تشخیص آن می نویسد:
به سندى از معلّى بن خنیس که در نوروز نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، فرمود: امروز را می شناسى؟ گفتم روزیست که عجمها بزرگش دارند و به هم هدیه دهند قربانت، فرمود: به کعبهاى که در مکّه است، این شیوه براى امریست دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمى، گفتم: اى آقایم، آن را از شما بدانم دوستتر است نزد من از اینکه مردههایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند، فرمود: در نوروز بود که خدا از بندههایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند، و به رسولان و حججش بگروند، و به ائمّه علیهم السلام ایمان آرند.(4)
أَقُولُ رَوَى الشَّیْخُ أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی الْمُهَذَّبِ وَ غَیْرُهُ فِی غَیْرِهِ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یَوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ ... وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ ... (5)
شیخ احمد بن فهد حلى در کتاب «مهذب» و دیگران در تألیفات خود از معلى بن خنیس و او از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: نوروز، روزى است که قائم ما اهل بیت و صاحب امر خلافت در آن روز قیام مىکند و خداوند او را بر دجال پیروز مىگرداند. او دجال را در مزبله کوفه بدار مىآویزد، هیچ روز نوروزى نمىگذرد مگر اینکه ما در آن روز انتظار فرج داریم. زیرا نوروز از روزهاى ماست. ایرانیان آن روز را حفظ کردند، ولى شما عربها آن را ضایع کردید! (6)
اسلام عید نوروز را نه به طور کلی رد نموده و نه به صورت کلی قبول کرده است بلکه اسلام یکسری از کارهای خوب نوروز که جنبه الهی داشت و سعادت بشر در آن بود قبول کرد و به آن جهت شرعی و اسلامی داد و جهات منفی و بدش را که بوی شرک و خرافات و انحراف میداد ممنوع نمود
شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح می نویسد: حضرت صادق علیه السلام به معلی بن خنیس تعلیم فرموده که چون روز نوروز شود؛ غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوهای خوش خود را خوشبو گردان و در آن روز روزه بدار. پس چون از نماز پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شدی چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام و ... (7)
ب. روایتی که در مذمت نوروز است
مناقب شهر آشوب: روایت شده است که، منصور از حضرت امام موسى بن جعفر علیه السّلام تقاضا کرد: روز عید نوروز جهت تبریک [با وى] بنشینند و هر چه مىآورند بگیرند. حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام فرمود: من اخبار را که از جدم رسول اللَّه رسیده است بررسى کردهام و در رابطه با این عید خبرى نیافتم، این عید از آیین ایرانیان است و اسلام آن را از بین برده است و پناه مىبریم به خدا که آنچه را اسلام محو کرده است زنده کنیم، منصور گفت: این کار را جهت تدبیر لشکریان انجام مىدهیم تو را به خداى بزرگ سوگند مىدهم بنشینى و حضرت نشست.
رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله فلم أجد لهذا العید خبرا، و إنه سنة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ اللَّه أن نحیی ما محاه الإسلام... (8)
عید نوروز
ج. روایاتی که نه رد و نه اثبات می کند
هدیّهاى براى امیرالمؤمنین علیه السّلام آوردند در روز نوروز، فرمود: این چیست؟ عرض کردند: یا امیرالمؤمنین امروز نوروز است، فرمود: هر روز را براى ما نوروز بسازید. و روایت کردهاند که آن حضرت علیه السّلام فرمود: نوروز ما هر روز است.(9)
علامه مجلسی سپس مینویسد: «اخبار معلی بن خنیس از جهت سند قویتر از این روایت(موسی بن جعفر) هست و بین اصحاب شهرت بیشتری دارد.»(10) اما مخفی نماند که علمای معاصر روایت معلی را هم سندا ضعیف می دانند.(11)
یکی از محققان مینویسد: «اسلام عید نوروز را نه به طور کلی رد نموده و نه به صورت کلی قبول کرده است بلکه اسلام یکسری از کارهای خوب نوروز که جنبه الهی داشت و سعادت بشر در آن بود قبول کرد و به آن جهت شرعی و اسلامی داد و جهات منفی و بدش را که بوی شرک و خرافات و انحراف میداد ممنوع نمود.» (12)
بنابراین تنها یک روایت بر مذمت نوروز هست که برخی از بزرگان آن را نیز حمل بر تقیه کرده اند.
پی نوشت ها:
1. بحارالأنوار، ج56، 113
2. آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ج3، ص 102
3. بحار الأنوار، ج56، ص 91
4. آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ج3، ص: 80 و 81
5.بحارالأنوار، ج52، ص 279
6. مهدى موعود، ترجمه جلد سیزدهم بحار، علی دوانی، ص 1101، دارالکتب اسلامی
7. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال عید نوروز، ص 494، انتشارات لقمان
8. درر الأخبار با ترجمه سید مهدى حجازى و ... ص 675، ناشر: دفتر مطاالعات تاریخ و معارف اسلامى، چاپ: قم
9. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ترجمه على اکبر غفارى، ص 404، ناشر: نشر صدوق، چاپ: تهران
10. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404، ح56، ص 101.
11. رجوع شود به کتاب مسائل جدید، ج5 ، ص67، انتشارات صاحب الزمان
12.اعیاد اسلامی و نوروز، محمدی نیا، اسدالله، قم، نصایح، 1376، چاپ اول، ص 41