شیطان
تنها ایمان به خدا داشتن ، کافى نیست. باید بنده او باشیم تا مصداق موحد بودن را پیدا کنیم .
اصول دین شیطان خوب بود و نقصی نداشت ، آنچه که سرانجام او را بیچاره کرد ؛ تسلیم محض نبودن او، و ولایت مدار نبودن او بود .
او هم ایمان به خدا و هم ایمان به معاد و هم ایمان به نبوت داشت .
شیطان آفریدگار بودن خدا را قبول داشت ؛ به خداوند گفت : « خلقتنى من نار؛ تو مرا از آتش آفریدى»1 پس قبول داشت که خدایى هست و خدا خالق اوست.
او ایمان به نبوت هم داشت ؛ در جایی می گوید : « فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ؛ به عزت تو همه را گمراه مىکنم »2 ، «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ ؛ مگر بندگان با اخلاص را » 3
و قرآن نیز درباره انبیاء مىفرماید : «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ »4 .
ابلیس قبول داشت که بندگان برگزیدهاى هستند که نمىتواند در آنها نفوذ کند .
ابلیس معاد را هم قبول داشت ، می گوید ؛« قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ؛ تا روز قیامت به من فرصت و عمر بده »5
آیا شیطان مقصر است ؟
وسوسه شیطان در حد الزام و اجبار نیست و او هرگز نمی تواند و اجازه ندارد که انسان را به ارتکاب گناه و معصیت مجبور کند . کار او تنها وسوسه است و شخص با ایمان وقتی چند بار با آن مبارزه کرد دیگر مخالفت با آن کار دشواری نخواهد بود و لذا در روایتی آمده است که شیطان در مقابل پیامبر اسلام تسلیم شده بود .6 یعنی آن حضرت آنقدر با شیطان مخالفت کرده بود که دیگر شیطان از وسوسه کردن او دست کشیده بود .
در قرآن کریم نیز آمده است که شیطان بر مؤمنان تسلط ندارد : « انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون انما سلطنه علی الذین یتولونه ؛ همانا شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل کردند ، تسلطی نیست.»7 تسلط او تنها بر کسانی است که ولایت او را پذیرفته باشند .
همچنین در جای دیگر از زبان شیطان نقل می کند که در روز قیامت در پاسخ کسانی که شیطان را مسئول گمراهی خود می شمارند ، خواهد گفت: « و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلو مونی و لو موا انفسکم ؛ مرا بر شما تسلطی نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت نمودید پس مرا مذمت نکنید ، بلکه خود را مذمت کنید . »8
ولایت پذیری شیطان را رها کنیم و خود را در زیر لوای ولایت خداوند حفظ نماییم .
فی نوشت ها :
1- ص /76
2- همان / 82
3- همان / 83
4- یوسف / 24
5- ص / 79
6- بحارالانوار/ ج ?? / ص ??
7- نحل / 99 – 100
8- ابراهیم / 22
سورهی مبارکهی عنکبوت
سوره عنکبوت بیست و نهمین سوره قرآن با 69 آیه است. آیات ابتدایی سورهی مبارکه، نشان میدهد برخی از کسانی که به رسول خدا -صلی الله علیه وآله -ایمان آوردند قبل از هجرت از ایمان خود بازگشتند زیرا از تهدید مشرکان ترسیدند. مشرکان آنها را دعوت به رجوع به بت پرستی کرده و تضمین کردند خطاهای آنها را به گردن گیرند و اگر باز نگشتند آنها را شکنجه و عذاب کنند.
غرض سوره ی مبارکه این است: ایمانی که پروردگار عالم طلب میکند تنها گفتن ایمان به زبان نیست بلکه مقصود حقیقت ایمان است به گونهای که تند باد حوادث و فتنهها آن را متزلزل نسازد و تغییر شرایط روزگار آن را تغییر ندهد.
یکی از راههای مهم تثبیت این ایمان، فتنهها، آزمایشها، فشارها و سختیها است. مردم به محض ایمان آوردن رها نمیشوند بلکه مورد آزمایش و امتحان قرار میگیرند تا حقیقت ایمان یا کفر از درون جانشان ظهور کند و صادق و کاذب از یکدیگر جدا شوند.1
«و ما هذه الحیاة الدنیا إلاّ لهو و لعب و إنّ الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون» 2
«لهو» آن چیزی است که انسان را به خود مشغول کرده و از کار و مقصد اصلی باز میدارد و حیات دنیا لهو است زیرا انسان را با زینت فانی خود از حیات جاودان و باقی باز میدارد و به خود مشغول میکند.
«لعب» مجموعهای از اعمال منظم است که غایت آن خیالی است مانند بازی کودکان. زندگی دنیا لعب است زیرا فانی و سریع البطلان است همچون بازی کودکانی که مدتی جمعاند و مشغول بازی و لحظهای بعد متفرق و پراکنده.
غالب اهدافی که انسانها بسوی آن شتافته از یکدیگر سبقت میجویند امور وهمی سرابی است همچون همسران و فرزندان و انواع تقدمها، بزرگیها، ریاستها، سروریها و یاران و خادمان و غیر آنها. پس این انسان است که در حقیقت مالک هیچ نیست جز در ظرف وهم و خیال.
اما آخرت ظرف زندگی انسان با کمالات حقیقی اوست. کمالاتی که با ایمان و عمل صالح آنها را کسب کرده. در حقیقت حیاتی است واقعی که اشتغال به آن لهو و باز دارنده نیست و کاری است جدی که هیچ لعب و لغو و گناهی در پرداختن به آن دامن گیر انسان نیست. جاودانگی است بدون زوال و لذتی است بدون رنج و درد و سعادتی بدون شقاء. به معنای حقیقی این زندگی، زندگی واقعی است.3
1-المیزان، ج16، ص100
2-عنکبوت، 64
3-المیزان، ج16، ص154
آخرین نظرات کاربران
لقمه حرام
مال حرام رشد و برکتی نخواهد داشت
دربارهی مال حرام در حدیثی داریم که « إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمی وَ إِنْ نَمَى لَا یُبَارَکُ لَهُ فِیهِ ؛ مال حرام رشد نمی کند و زیاد نمی شود و اگر هم رشد کند ، برکت نخواهد داشت. » 1
لقمه ی حرام ، حرف های امام معصوم را بی اثر می کند.
امام حسین پیش از ظهر عاشورا در کربلا صحبتهای زیادی کرد ولی هیچ کدام اثر نمی کرد. در آخر حضرت فرمودند: « فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ ؛ چون شکمهای شما از حرام پرشده است ، حرفهای من در شما اثر نمی گذارد.»2
لقمه ، در نسل آدمی تأثیر دارد.
« کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّةِ ؛ مال حرام در فرزندان آشکار می شود و روی آنها اثر می گذارد.»3
عبادت همراه مال حرام ، اثری ندارد.
پیامبر(ص) فرمودند: « الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ علَى الْمَاء ؛ کسی که مال حرام می خورد و عبادت هم می کند، مثل کسی است که روی آب ، ساختمان می سازد. »4
امام صادق فرمودند: « تَرْکُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ صَلَاةِ أَلْفَیْ رَکْعَةٍ تَطَوُّعاً ؛ ترک لقمهی حرام، نزد خدا بهتر از خواندن هزار رکعت نماز مستحبی است.»5
روزی هرکس ، حلال مقدّر می شود
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَیْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ یَقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَبَرَ أَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَکَ حِجَابَ السِّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ؛ خداوند عزیز و با عظمت خلایق را آفرید و روزی آنها را نیز به صورت حلال برای آنها قرار داد. پس اگر کسی چیزی از حرام مصرف کند به همان میزان از حلال محروم میشود و در قیامت نیز مورد ملامت خداوند قرار خواهد گرفت.»6
به حرام متوسل نشوید!
اینطور نیست که اگر به حرام متوسل شویم ، زودتر به راحتی و رفاه می رسیم .
مثل متوسل شدن به حرام برای رسیدن زودتر به روزی ، مانند مثل رانندگانی است که تند رانندگی می کنند به گمان آنکه زودتر به منزل برسند ولی در راه تصادف می کنند و گاه نیز، هیچ گاه به منزل نمی رسند .
امام صادق فرمودند: « تَرْکُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ صَلَاةِ أَلْفَیْ رَکْعَةٍ تَطَوُّعاً ؛ ترک لقمهی حرام، نزد خدا بهتر از خواندن هزار رکعت نماز مستحبی است.»
فردی که بهشت را برای خود ضمانت کرد!
در جلد پنجم کتاب فروع کافی آمده است :
بهشت
شخصی از کارمندان دستگاه بنی امیه ودرعین حال از از طرفداران امام صادق (ع) بود.
این شخص دوستی داشت که با امام صادق رابطه داشت و از او خواهش کرد که ترتیب ملاقاتش را با امام بدهد تا با امام دیداری داشته باشد . وقتی امام اجازهی ملاقات را به این فرد داد ، به خدمت امام رسید . به امام عرض کرد که مدتی را در دستگاه طاغوت گذرانده و وضع مالی خوبی به دست آورده است و از امام خواست که مال او را حلال کند .
امام صادق فرمودند: توبه و حلال شدن مال شما به این است که آن چه از حرام به دست آوردهای ، حتی لباسی را که در تن داری ، بدهی.
توبه کسی که مال حرامی را به دست آورده این نیست که گریه کند ، یا گنبد مساجد را کاشی کند یا این که شبهای جمعه دعای کمیل بخواند ویا برای امام حسین (ع) و اهل بیت خرج کند ، توبه تنها اشک نیست ، البته نشانهی پشیمانی میباشد ولی ندامت خالی فایدهای ندارد.
مالی که از رشوه و ظلم به مردم جمع آوری شود، حرام است.
امام صادق به این جوان فرمود: اگر این گونه توبه کند، خود حضرت ، بهشت را برایش ضمانت می کند .
جوان نیز پذیرفت وتمامی اموالی را که صاحبان آنها را میشناخت به صاحبانشان برگرداند و با اجازهی امام اموالی که صاحبان آنها را نمی شناخت ، از طرف آنها صدقه داد تا جایی که حتی لباس خود را نیز تحویل داد و از شغلش استعفا داد .
بعد ازمدتی این شخص بیمار شد و در موقع احتضار به دوستش گفت: که امام صادق به وعدهی خود عمل کرد و من در جایگاه خود را در بهشت می بینم .
کارکردن عار نیست
به امام صادق گفتند : آقا جان شما چرا کار می کنید ؟ امام فرمودند: « لِأَسْتَغْنِیَ عَنْ مِثْلِکَ ؛ زحمت می کشم تا از مثل شماها بی نیاز باشم. »7
حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: « طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ وَ طَابَ کَسْبُهُ ؛ خوشا به حال کسی که در درون تکبر نداشته باشد و بندهی خدا باشد و کسب و کار حلال داشته باشد.»8
در جایی می فرمایند: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی عِدَادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ یَأْخُذُ ثَوَابَ الْأَنْبِیَاءِ ؛ اگر کسی با دستش کار کند و روزی بخورد ، در روز قیامت در زمره و گروه انبیا است و خدا ثواب انبیا را به او می دهدَ» 9
در جای دیگر فرمودند :« الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ؛ کسی که کار می کند تا خرجی زن و بچهاش را پیدا کند ، مثل کسی است که در جبهه میجنگد » 10
جمله ای عجیب و تکان دهنده !
پیامبر فرمود:« مَنْ کَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ؛ کسانی که نان حلال را رها می کنند و به دنبال حرام می گردند ، به خیال این که از راه حرام درآمد پیدا کنند ، خدا به فقر مبتلایشان میکند.» 11
برای مال حرص نزنید!
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ بَاتَ سَاهِراً فِی کَسْبٍ وَ لَمْ یُعْطِ الْعَیْنَ حَظَّهَا مِنَ النَّوْمِ فَکَسْبُهُ ذَلِکَ حَرَامٌ ؛ کسی که شبها نمی خوابد ، کمی خوابش می برد و بیدار می شود حق چشمش را نمی دهد، درآمدش گوارا نیست و حرام است. »12 (البته این حرام ، حرام فقهی نیست ،بلکه حرام اخلاقی می باشد.)
دادهها، دلیل لطف خدا و گرفتنها ، دلیل قهر خدا نیست!
بعضیها میگویند: اگر خدا دوستمان نداشت به ما نمی داد .در جواب این دوستان باید گفت : دادهها دلیل بر این نیست که خدا شما را دوست دارد ، زیرا که در عالم رزق و روزی چند اصل وجود دارد ؛
چند نوع اصل داریم :
1- اصل استدراج :
قرآن می فرماید : گاهی از اوقات وقتی بخواهیم کسی را اذیت کنیم به او مال فراوان می دهیم : «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ؛ فقط خدا اراده کرده است که اینها را عذاب دهد.» 13
2- رزق دو نوع است : قطعی و اکتسابی
یک سری روزی ها قطعی است ، یعنی هر کاری کنیم ، این را خدا مقدر کرده است ؛ «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها » 14
خداوند اکسیژن را رزق ما قرار داده است ، چشمهای سالم ، گوش شنوا، سلامتی و جوانی داده است . این ها رزق هایی است که از جانب خداوند به شکل قطعی به انسان داده شده است .
اما یک سری رزقها اکتسابی است .
وقتی می گوییم : روزی دست خداست ، معنایش این نیست که دنبال روزی نرویم .
به عبارتی باید در حد توان برای کسب روزی کار و تلاش کرد اما نباید برای آن حرص زد و طمع پیدا کرد .
حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: « طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ وَ طَابَ کَسْبُهُ ؛ خوشا به حال کسی که در درون تکبر نداشته باشد و بندهی خدا باشد و کسب و کار حلال داشته باشد»
3- در فرهنگ قرآن ، فقط خوردنی ها رزق نیست ، هرچه خدا بدهد ، رزق است .
گاهی ممکن است ببینید یک کسی کنار خیابان خوابیده است و خانه ندارد ولی چنان آرامشی وجود او را فراگرفته که انگار او هیچ غصهای در زندگی ندارد. خدا به یکی این طور خواب میدهد.
به یکی هم یک متکا پَر و یک تشک نرم و یک تختخواب و یک چراغ خواب آنچنانی می دهد. ولی تا یک قرص نخورد خوابش نمی رود.
فردی ، خواب روی آجر رزق او است . اما برای دیگری خواب روی متکای پَرودر خانه و اتاق خواب آن چنانی، رزق نیست و آرامشی ندارد .
دلایل کمی رزق
بعضی ها رزقشان کم است ، کاسبی میکنند ، ورشکست میشوند. مسافرکشی می کنند ، تصادف میکنند.
به هر دری می زند ، نمی شود.
دلائلی دارد: 1- ممکن است به خاطر آزمایش باشد .
2- گاهی ممکن است به خاطر این باشد که سوء نیت دارد.
حدیث داریم که هرکسی خیر خواه مردم باشد ، خدا روزی او را وسیع میکند.
3- برای این است که جلوی طغیان گرفته شود . قرآن می فرماید : «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ ؛ اگر خداوند رزق مردم را توسعه بدهد ، یاغی می شوند.» 15
4- گاهی به خاطر کفران نعمت است
گاهی اوقات خداوند نعمتی را به ما می دهد و ما آن را کفران می کنیم .
قرآن می گوید : «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ کَثیراً ؛ به خاطر این که یک عده ظلم کردند ، ما یک سری چیزها رااز آنها تحریم کردیم و از آنها گرفتیم.» 16
در جای دیگری می فرماید :«فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ ؛ نعمتها را کفران کردند»17
5- به خاطر این است که وقتی به او دادیم ، یتیم نوازی نکرد ؛«کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ ؛ به یتیمها سرکشی نکردید »18
6- به او دادیم ، اما فقرا را ندید ؛« وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ ؛ به فقرا کمک نکردید» 19
نظر اسلام در مورد مال چیست؟
مال خوب است ، اما آنچه بد است ، علاقه ی افراطی وحب شدید به مال است.
قرآن میگوید: « الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا » 20
مال ، زینت دنیا است . زینت هم خوب است . خدا میگوید : « إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا ؛ آسمان را زینت کردم » 21
در جای دیگرقرآن میگوید: وقتی نماز جمعه را خواندید ؛ « فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ » 22
مال فضل اللّه است ، اما آن چیزی که بد است ؛ « جمع ماله وعدّده ؛ جمع کردن مال و علاقه ی شدید به مال »23 می باشد .
پی نوشت ها :
1- کافی / ج 5 / ص 125
2- بحار الانوار / ج 45 / ص 8
3- کافی / ج 5 / ص 124
4- عدة الداعی / ص 302
5- همان / ص 140
6- کافی / ج 5 / ص 80
7- همان / ص 74
8- نهج البلاغه / حکمت / 123
9- جامع الاخبار / ص 139
10- کافی / ج 5 / ص 88
11- أمالی / طوسی / ص 182
12- کافی / ج 5 / ص 127
13- توبه / 55
14- هود / 6
15- شوری / 27
16- نساء / 160
17- نحل / 112
18- فجر / 17
19- فجر / 18
20- کهف / 46
21- صافات / 6
22- جمعه / 10
23- همزه / 2
فواید ازدواج شایسته
خانواده اولین و مهم ترین نهاد در تاریخ فرهنگ و تمدن انسانی و اولین مدرسه ای است که انسان در آن تعلیم می یابد و با اصول زندگی اجتماعی و روش تفاهم با دیگران آشنا می شود. بنابراین تقویت این مرکز، متضمن اعتدال و اعتلای جامعه است.
اهمیّت و شأن والای خانواده به عنوان با هویّت ترین نهاد اجتماعی از دیرباز و خصوصاً قرون اخیر، موقعیت و مقام ممتازی را در بحث¬های مختلف حقوقی، اخلاقی، اجتماعی، تربیتی، پرورشی و... به خود اختصاص داده است.
اصول، ضوابط و راهکارهای مفید و سازنده مربوط به پیوند مشترک زن و مرد، به عنوان نخستین هسته تشکیل دهنده نهادهای اجتماعی، همواره مورد توجه تعالیم انسان ساز و سعادتبخش مبشّرین ادیان الهی بوده است و در این میان تعالیم حیات بخش اسلام از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
ازدواج و یافتن گمشده
افلاطون در کتاب ضیافت خویش آورده است:
ارواح آدمیان در آغاز به صورت کروی و کامل بود. آن گاه هر کدام به دو نیمه شده و از هم جدا شدند و از آن پس، هر یک به دنبال نیمه گم شده خویش می گردد. با پیوند زناشویی، آدمی به گم شده خویش می رسد و آرام می گیرد.
این حکایت نمادین صرف نظر از جنبه افسانه ای آن، در مقام اشاره به این حقیقت است که همان گونه که اگر انسان چیز گران بهایی را گم کند، همواره در نگرانی به سر می برد و با پیدا کردن آن به آرامش می رسد، در امر ازدواج نیز آن دلهره و سرگردانی پیش از ازدواج، با دست یافتن به همسر مناسب و دلخواه، به آرامش و خرسندی تبدیل می شود. حقیقتی که در قرآن کریم این گونه بدان اشاره شده است:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً.(روم:21)
و از نشانه های او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آن آرامش بیابید و در میانتان محبت و رحمت قرار داد.
در آخر این آیه، خداوند، «محبت» و «رحمت» را دو رمز بقای این آرامش به دست آمده در سایه ازدواج معرفی می کند. در اثر محبت قلبی به همسر، خلق و خوی شایسته، ملاک پایداری زندگی به شمار می آید و اموری چون زیبایی ظاهری و سرمایه، در مرحله بعدی اهمیت قرار می گیرد. ویژگی رحمت نیز موجب چشم پوشی و گذشت از لغزش های همسر و دل سوزی و خیرخواهی در حق او می شود. در نتیجه، آرامش راستین بر زندگی همسران صاحب رحمت و محبت حاکم می شود. افلاطون در این باره می گوید:
ضیافت عشق
آدمی وقتی به نیمه خود می رسد، حس رقت و محبت و دوستی پیدا می کند و اگر بتواند، نمی خواهد یک لحظه از نیمه خود جدا شود.
انگیزه درست برای ازدواج
در حدیثی از پیامبر می خوانیم: «ازدواج [تنها] به انگیزه جمال و ثروت شخص مقابل، به ناکامی انسان می انجامد». بنابر این سخن داشتن انگیزه درست در امر ازدواج، کام یابی حقیقی در امر زناشویی را در پی خواهد داشت. اگر رابطه زناشویی، به انگیزه ای والا و براساس عشقی پاک و پیروی از عقل بنا شود؛ چشم پوشی از غیر همسر، دلدادگی، فداکاری، خرسندی و عیب پوشی را به ارمغان خواهد آورد.
در حقیقت، «ازدواج های سست به طور کلی، هر نوع ازدواجی است که هدف آن بر مقاصد عالی و ملکوتی ازدواج منطبق نباشد و در ارکان آن نتوان نیت پاک، همکاری، محبت، ایثار و خلاقیت را جست وجو کرد. ازدواجی که به منظور سودجویی و رسیدن به مال و منال یا جاه و مقام صورت گیرد، سست و کم دوام است؛ زیرا چه بسیار حساب ها و پندارها که غلط از کار درآمده یا حوادث پیش بینی نشده که غلط از آب درآمده است».
«برای اینکه ازدواج به معنی حقیقی کلمه ازدواج باشد، باید بر پایه معنویت ها استوار باشد. ازدواج، ازدواج نیست، مگر اینکه یک مرد با زنی [و برعکس] به خاطر ثروت، مقام اجتماعی و یا ترفیع منیت خود ازدواج نکند».
تشویق خدا و رسول
قرآن کریم می فرماید: «وَانْکِحُوا الاَْیامی مِنْکُم وَالصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُم وَاِمائِکُم اِنْ یَکُونُوا فُقراءَ یُغْنِهِمُ اللّه ُ مِنْ فِضْلِهِ وَاللّه ُ واسِعٌ عَلیمٌ»(نور:32)
مرد و زن با توجه به نیازهای روحی، عاطفی، جسمی و جنسی ای که دارند، مکمل یکدیگرند و برای داشتن زندگی گوارا و سعادتمند، جفت شدن و در کنار یکدیگر قرار گرفتنِ این دو، اجتناب ناپذیر است.
ازدواج یک علت تامّه برای دینداری نیست؛ بلکه زمینه مناسبی برای حفظ و استمرار دینداری است
تنها شیوه ای که هر یک از زن و مرد می توانند با آن دیگری را به بهترین وجه، تکمیل کنند و به خواسته های روحی و روانی همدیگر پاسخ مناسب بدهند، ازدواج است. از اینرو، در نزد خداوند بهترین و محبوب ترین بنیان و سازه که دربردارنده شرط اساسی سعادت بشر است، همین ازدواج می باشد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «ما بُنِیَ فِی الاِْسْلامِ بِناءٌ اَحَبَّ اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ، وَاَعَزَّ مِنَ التَّزْویجِ؛ در اسلام هیچ بنایی ساخته نشده که نزد خدای عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج باشد.»(1)
آثار ازدواج
1. حفظ دین
پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله یکی از آثار ازدواج را چنین برمی شمارد: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اَحْرَزَ شَطْرَ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّه َ فی شَطْرِ الثّانی؛(2) کسی که ازدواج می کند، نیمی از دینش را حفظ کرده است. پس برای احراز نیم دیگر باید تقوای الهی را پیشه کند.»
کسی که ازدواج می کند، راحت تر می تواند غرایز جنسی خود را کنترل کند و این عاملی را که قادر است مانع انجام فرایض و موجب اشتغال فکری و روانی او گردد، از سر راه بردارد. در عین حال، باید به این نکته توجه داشت که ازدواج یک علت تامّه برای دینداری نیست؛ بلکه زمینه مناسبی برای حفظ و استمرار دینداری است و یک جوان می تواند با استفاده از شرایط مساعدی که در اثر ازدواج برایش فراهم آمده، تلاش کند تا دین خود را حفظ و کامل کند.
2. یاری خداوند
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «حَقٌّ عَلَی اللّه ِ عَوْنُ مَنْ نَکَحَ اِلْتِماسَ الْعِفافِ عَمّا حَرَّمَ اللّه ُ؛(3) هر که به منظور پاک نگه داشتن خود از آنچه خداوند حرام کرده است ازدواج کند، بر خداست که او را کمک کند.»
کسی که نیازهای جنسی خود را از طریق حلال که همانا ازدواج است برآورده کند و این سبب شود تا در این خصوص، مرتکب حرام نشود، خدای تعالی بر خود لازم دانسته که او را یاری کند؛ ولی این تضمین الهی شامل کسی که پس از ازدواج هم درصدد انجام اعمال نامشروع است و یا به انگیزه های غیرالهی مانند: رسیدن به مال و منالِ طرف مقابل و یا فخرفروشی و مباهات ازدواج می کند، نمی شود.
3. ایجاد مودّت و محبّت
خداوند متعال در بیان آثار سازنده پیوند زناشویی می فرماید: «وَمِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجا لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّروُنَ»؛(روم، 21)
پس از گذشت مدت کوتاهی از ازدواج، چنان علقه و وابستگی بین زن و شوهر به وجود می آید که در بیشتر موارد، هر یک از آنان، همسرش را بر خود مقدم می دارد و حاضر است خود متحمل رنج و آسیب شود؛ ولی همسرش از رنج و زحمت در امان باشد. از اینرو، استعدادهای درونی زوجین در خصوص دوستی و محبت نمودن به یکدیگر کاملاً شکوفا شده و روز به روز رشد می کند؛ مرد با بیان مطالبی که در طول روزمایه نگرانی او شده و یا درد دل با همسرش، آرامش پیدا می کند و با شنیدن درد دلهای طرف مقابل، سعه صدر می یابد و این چنین، اگر هر دو سعی در حذف امور اختلاف انگیز و جزئی نمایند و گذشت را پیشه کنند، به مرور بر این حس دوستی و محبّت افزوده می شود و اساس و پایه بنای خانواده محکم می گردد.
4. فزونی روزی و نیکویی اخلاق
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بیان یکی دیگر از فواید ازدواج می فرماید: «زَوِّجُوا اَیاماکُم، فاِنَّ اللّه َ یُحْسِنُ لَهُمْ فی اَخْلاقِهِم وَیُوَسِّعُ لَهُمْ فِی اَرْزاقِهِم وَیَزیدُهُم فِی مُرُوّاتِهم؛(4)
شخص متأهل احساس مسئولیت بیشتری کرده و بر فعالیتش می افزاید. به همین جهت، رزق و روزی بیشتری عایدش می شود. همچنین با ارضای مشروع غرایز جنسی به نوعی خود را تخلیه می کند و در اثر آن، آرامش و خلق و خوی نیک می یابد. همه این مواهب و آثار را خداوند متعال در امر ازدواج قرار داده است و خودداری از ازدواج و یا غفلت از آن به دلایل واهی، انسان را از دست یابی به این نعمات و برکات محروم می کند.
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج100، ص222، ح40.
2- میزان الحکمة، ج2، ص1179.
3- کنزالعمّال،ج 4، ص 444، ح43 .
4- بحارالانوار، ج100، ص222، ح38.
منابع:
ازدواج آسان، مجله مبلغان : مرداد1383، شماره 56.
برخی رمز و رازهای ازدواج شایسته، مجله طوبی :اسفند 1385، شماره 015
در اهمیت ازدواج، پایگاه حوزه: تیر 1385.
شأن دینی و اجتماعی ازدواج، مجله نامه جامعه : دی 1384، شماره16.
نگاهی گذرا به پیوند زناشویی در اسلام، مجله فرهنگ جهاد : بهار 1382، شماره 31.