خداوند حکیم اراده فرموده تا همه اسماء و صفات جمال و جلال خود را در قامت انسان متبلور سازد و او را برای خلافت خویش در زمین آماده نماید لذا اینان را با امکانات فراوان از قرب خود دور نمود و در پایینترین مراتب قرار داد تا معلوم شود که انسان با آن همه امانتهای الهی در درون و بیرون خود چه میکند.
خالق جهان با این امتحان خواست آشکار کند که چه کسانی ارزشهای او را حمایت میکنند.
آن حکیم مهربان خواست همه حق را به تجلی در آورد و همه باطل بر خلاف میل مجرمین محو شود.
لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ
تا حق را ثابت [و استوار نماید] وباطل را نابود سازد ، هر چند مجرمان خوش نداشته باشند.(انفال/8)
غفلت
مهمترین اشتباه انسان
با فعال شدن حواس، مردم از ظاهر موجودات و حوادث و طبیعت اطرافشان آگاه شدند . مردم با سرگرم شدن و توسعه زندگی مادی و کسب قدرت و هوسهای دور و دراز از خود و شأن و کرامت و قابلیتهای عظیم خود و عشق به خالق و حسابرسی آخرت و مسئولیتهای معنوی خود غافل شدند.
با این امر بزرگترین دشمن خود، یعنی شیطان را فراموش کردند.
فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَ?ذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ(طه -117 )
و با این فراموشی ،هوس و شیطنت بر عقل و منطق و فطرت غلبه کرد.
غفلت چیست؟
غفلت بی اعتنایی به معقول و مبنا قرار دادن ظواهر و تکیه و اعتماد به محسوسات است.
دلبستگیها و تعلق قلبی به دنیا، انسان را با انواع بازیها سرگرم و از آخرتش غافل میکند.
غافلین، محسوس را معقول میپندارند و ظاهر بین و سطحی نگر و در قضاوت عجولند.
غافلین با ترجیح دادن زندگی و مال دنیا، به آخرت کافرند و از هدایت الهی محروم میباشند.
غافل،به خاطر تعلقش به ثروت و قدرت و شهوت بیرونی ،حساس و عصبی و حریص و بدبین است و از وضعیت خود همواره ناراضی و از آرامش پایدار در دنیا محروم و دائماً در رنج و عذاب است
ذَ?لِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
این [خشم و عذاب بزرگ] به سبب آن است که زندگی دنیا [یِ زودگذر] را بر آخرت ترجیح دادند ، و مسلماً خدا مردم کفر پیشه را هدایت نمیکند(نحل/107)
عده ای آن چنان سرگرم دنیا میشوند که هدف را گم میکنند هر روز مدلهای مختلف لباس، ماشین و طلا و دکوراسیون آنها را به بازی فرا میخواند. تبلیغهای مختلف ماهواره ای و رسانه مانند کارتهای دعوتی است که هر روز برایمان فرستاده میشود حال عده ای این کارتها را لبیک می گویند و عده ای به دنیای بی ارزش پشت پا زده و اهداف عالیتر را انتخاب میکنند.
هر چه در این دهر نشانت دهند گر نپسندی به از آنت دهند
حال تضاد درونی میان محسوس و معقول فقط با ذکر و تذکر حل میشود، به طوری که انسان ذاکر قبل از حاجات از خود رفع حاجت میکند تا حاجتها هدف او نشوند.
عوارض توجه به بیرون
افرادی که از خود، خالق، آخرت، هدایت، ولایت و امتحان خود غافلند، با بیشترین قدرت و ثروت و امکانات رفاهی و مطرح شدن در بیشترین عرصه های اجتماعی و سیاسی باز خود را تنها و پوچ و حقیر میپندارند لذا در حسرت، حد، خشونت، اضطراب، افسردگی، یأس و غم و غصه غرق میباشند.
فرد بی خود و بی خدا با گدایی از مخلوقات و طبیعت در هیچ زمینه ای بی نیاز نمیشود.
غافلی که خود را محتاج بیرون میپندارد مانند حیوانات جویای طعام است و اگر این گدا مالک خزائن الهی هم باشد، باز بخل میورزد و از دارائیهایش هرگز اطعام و انفاق نمیکند.
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذًا لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفَاقِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا
[به این کافران و مغروران به امور مادی دل فریب] بگو: اگر شما مالک خزینههای رحمت پروردگارم [مانند باران، اموال، ارزاق و ...] بودید، در آن صورت از ترس [تهیدستی و کمشدنش] از انفاق کردن آن بخل میورزیدید؛ و انسان همواره بسیار بخیل است.(اسراء/100)
قصه، برای هدایت و اتمام حجت
غافلین به جای عقل و منطق و فطرت مطیع وهم، گمان، هوس، شهوت و غضب خورند.
وَ مَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ به ما یَفْعَلُونَ.
و بیشتر آنان [در عقایدشان] جز از گمان پیروی نمیکنند، یقیناً گمان به هیچ وجه انسان را از حق بینیاز نمیکند، [و جای معرفت و دانش را نمیگیرد] مسلماً خدا به آنچه انجام میدهند داناست.(یونس/36)
غافل، به خاطر تعلقش به ثروت و قدرت و شهوت بیرونی، حساس و عصبی و حریص و بدبین است و از وضعیت خود همواره ناراضی و از آرامش پایدار در دنیا محروم و دائماً در رنج و عذاب است.
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی?
و هر کس از هدایت من [که سبب تحقق سعادت دنیا و آخرت است] روی بگرداند، برای او زندگی تنگ [و سختی] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم.(طه/124)
ثمره ذکر چیست؟
خداوند پاداش ذاکران را ضایع نمیکند. انسان ذاکر لایق آرامش الهی و امیدواری است .
فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی? رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ ؛ پس خدا هم آرامشش را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد.
انسان ذاکر با امداد و عنایت الهی لایق نصرت الهی و پیروزی است.
بسیاری از افراد همیشه دلشوره و اضطراب دارند اگر امتحان یا کنکوری دارند این دلشوره آنان را لحظه ای رها نمیکند. اضطراب، پیامدهای بدی در مسیر زندگی ایجاد میکند .
خداوند به زیبایی بیان میفرماید نگران نباش ما با تو هستیم بنده ما شاید از نظر مالی در مضیقه هستی،شاید حامی و پشتیبان نداری میدانیم برای ادامه درس و کار و موفقیتت نیازمند حامی و پشتیبانی ، ما پشتیبان تو هستیم.در لحظه لحظه زندگیت اگر درست نگاه کنی ما را همراه خودت میبینی و دست غیب و امداد ما را درون زندگیت مشاهده خواهی کرد
آنان که مداوماً اهل درس هستند میدانند اضطراب، یادگیری انسان را کم میکند و حافظه را ضعیف میکند و در جلسه امتحان همه آموختهها را از ذهن پاک میکند. خداوند آرامش و امیدواری را که جز بزرگترین نعمتها در توفیق انسان است به ذاکر هدیه میدهد، آن چنان آرامشی که در ظاهر و چهره و در باطن و اعمال او مشهود است.
زندگی انسان مانند پازلی میماند که هر قطعه آن باید سر جای خودش قرار بگیرد وگرنه شکل درست و واقعی به دست نمیآید .
کار و تلاش، ذکر و یاد خدا، دعا و توسل همه و همه قطعاتی از پازل زندگی ما هستند که هر کدام را باید درست و به موقع انجام دهیم.
کسی که همیشه دعا میکند و ذاکر است اما درس نمیخواند هیچگاه موفق نمیشود و کسی که فقط درس میخواند و باور و اعتقاد قلبی درستی به خدا و معاد و امامت و نبوت ندارد و شاید تحصیلکرده شود اما انسان موفقی نمیشود که هم در کارش طراز اول باشد و هم مورد رضایت حق تعالی باشد.
پس تأثیر کار و تلاش ما و انصار و موفقیت و توفیق الهی ما دست خداوند آسمان و زمین است.
إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ به جنودٍ لَمْ تَرَوْهَا
همان زمانی که به همراهش گفت: اندوه به خود راه مده خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را [که حالت طمأنینه قلبی است] بر پیامبر نازل کرد ، و او را با لشکریانی که شما ندیدید نیرومند ساخت. (توبه -40 )
خداوند به زیبایی بیان میفرماید نگران نباش ما با تو هستیم بنده ما شاید از نظر مالی در مضیقه هستی، شاید حامی و پشتیبان نداری میدانیم برای ادامه درس و کار و موفقیتت نیازمند حامی و پشتیبانی، ما پشتیبان تو هستیم. در لحظه لحظه زندگیت اگر درست نگاه کنی ما را همراه خودت میبینی و دست غیب و امداد ما را درون زندگیت مشاهده خواهی کرد .
فاذکرونی اذکرکم ؛ به یاد ما باش تا ما هم به یاد تو باشیم.
گاهی اوقات همنشینی یک عالم بزرگ و فرهیخته که شهرت علمی اش نه تنها یک شهر بلکه یک کشور را فرا گرفته با جمعی از نوجوانان و توصیه به ایشان ، آنچنان شیرین و دلنشین است که انگار می خواهی ساعت حضورت تمام نشود.
آنقدر پای این صحبت ها بنشینی و از سفره معنوی او استفاده کنی تا همه وجودت نورانی شود،سیراب شوی و آنگاه از جایت بلند شوی.
اینها نه از آن روست که جمع نوجوانان صمیمی است و یا فضای جلسه روحانی.
بلکه بدان جهت است که وقتی عالمی را می بینی نه تنها نگاه کردنش عبادت است بکله کلمه به کلمه سخنانش راه گشاست. باید جمله جمله کلامش را در ذهنت طلا کوب کنی و بعد از جلسه آنقدر به آن فکر کنی که برنامه زندگیت شود.
وقتی آیت الله جوادی آملی این مفسر کبیر توصیه های عاشورایی می کند و نوجوانان را قاسمی و عباسی و اکبری بار می آورد، تو هم باید خوب گوش دهی چون اینجا کلاس درسی است که پیر و جوان از آن بهره مند می شوند.
این نوشتار گزیده و خلاصه ای از بیانات این استاد گرانقدر حوزه است.
امام خطاب به فرزندان و برادر زدگان خود بیان داشتند که ای قوم من شما امروز نوجوان هستید ولی در آینده نزدیک هم از نظر سن و هم از جهت کمال بزرگ خواهید شد، تا می توانید دانش کسب کنید تا دانشمند شوید.
این جمله امام(ع) تشویق به بزرگواری می کند، زیرا بزرگ شدن در دست ما نیست اما بزرگواری در اختیار شما است و باید بزرگواری را تحصیل کنید.
بازی در زندگی هدف نیست بلکه بازی برای رفع خستگی است.
مرحوم کلینی از امام صادق نقل می کند که خداوند سبحان بر هیچ قومی فراگیری دانش را واجب نکرد مگر بر علما واجب کرد که تدریس کنند.
امام حسن مجتبی در روایتی تاکید کرده اند که اگر شما مطالبی را فرا گرفتید، برای اینکه در حافظه بماند، آن را یادداشت کنید.
(در روایتی از امیرالمومنین علیه السلام وارد شده که هر چه نوشته شود باقی می ماند و آنچه حفظ شود فرار می کند. این روایت به این مطلب اشاره می کند که باید مطالب را نوشت و الا در آینده ای نه چندان دور از حافظه می رود)
مبادا کسی بگوید من در فلان محفل حاضر شده ام ولی نمی دانم چه گفته است و یا به خاطر ندارم که چه طرح و بحث شد؛ مگر می شود جوان دفتر علمی و دفتر خرد و دانش نداشته باشد و آنچه می شنود به هوا تبدیل کند.
مرحوم مجلسی نقل کرده اند که در محفل رسول خدا(ص) مطلبی علمی طرح می شد که یکی از اصحاب عرض کرد حیف وقتی از مجلس شما بیرون می رویم، این حس خوب از مطالب را نداریم که حضرت به او گفت از دستت کمک بگیر، یعنی این مطالب را یادداشت کن.
اتلاف عمر یعنی همین که وقتی کسی مطلبی می شنود، یادداشت نکند که از یاد رفتن این مطالب یعنی آتش زدن عمر خویش.
هرجا عالمانه حرفی شنیدید حتما یادداشت کنید، زیرا آن مطلب یا بدون تجزیه و تحلیل و نظر به کار می آید یا در مورد آن فکر می کنید و به کار می آید.
دانش آموزان عزیر آنچه از محفل علما در قم شنیده اند یادداشت کنند تا در زندگی یاری گر آنها باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع:
برگرفته از پایگاه حوزه
حضرت علی(علیه السلام)می فرماید : فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به علی لاوائکم فان فیه شفاء من اکبرالداء؛از این کتاب بزرگ آسمانی برای بیماریهای خود شفا بخواهید و برای حل مشکلاتتان از آن یاری بطلبید، چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردهاست.
قرآن حکیم
دیدید گاهی اوقات به هر دری می زنیم بسته است؟ ،دقیقا وقتی فکر می کنیم همه چیز بر وفق مراد است ناگهان طوفان مصایب برخواسته کاخ رؤیاهایمان را بر سرمان خراب می کند؟ در این لحظات است که غم و درد وجود ما را در مشت گرفته می فشارد به حدی که آرزو می کنیم که عزرائیل بیاید تا جان شیرین را دو دستی به او تقدیم کنیم و آسوده شویم .
در این مواقع است که بیشترین فشار بر روح و روان ما وارد می شود و هیچ چیز حالما ن را بهتر نمی کند هیچ حرفی یارای آن را ندارد که تسکینمان دهد .
تنها مسکنی که وجود دارد هدیه بی نظیری است که خدای متعال به ما داده است ؛ قطرات اشکی است که مثل باران می بارد و سرزمین آتش غم گرفته روح را خاموش کرده و تیرگی هایش را می شوید .
اگر شما از آن دسته افرادی هستید که از این لحظات زیاد در زندگیتان پیش می آید باید شاه کلید را در دست بگیرید و سریع خود را از فشار بر هانید و همان خدایی که اشک را به من و شما داده است یک وسیله دیگر هم داده کاراتر و ریشه ای تر عمل می کند هم تسکین می دهد هم یقین ،دوستی است که هم درد را می داند هم مرهم را ،
و آن هم کتاب خدای خوب ماست که از این طریق مستقیما با ما حرف می زند می گوید :« قل هو للذین آمنوا هدی و شفاء» (فصلت،41/44)؛ بگو این قرآن برای مؤمنان مایه هدایت و شفاء است .
رسول خدا(صلی الله علیه و له) فرمودند: «مَنْ أکْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ کُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ کُلّّ ضِیقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ هر کس زیاد استغفار کند، خداوند گِرِه غم های او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش بَرَد و از آنجا که گمانش را هم نمی برد، روزیش رساند
تمسک به قرآن و دین باوری به زندگی انسان ها معنا می دهد و این موجب آرامش بخشی بسیاری از حوادث و رویدادها در جهان هستی است،که از این طریق به انسان آرامش روانی دست می دهد.قرآن روش های چندی در روان درمانی پیش گرفته است که مهم ترین آنها ایجاد تعدیل یا تغییر در شخصیت و رفتار است.هدف اساسی روان درمانی را تغییر نوع تفکرات بیماران روانی درباره خود، هستی،مردم و زندگی،مشکلات و اهداف زندگی دانسته اند.
شاید بگویید در چنین حالاتی کی حوصله قرآن خواندن را دارد؟اما امتحانش که ضرری ندارد وقتی خداوند بلند مرتبه می گوید این قرآن شفاست یعنی خیالت راحت هر دردی را تسکین می دهد زدودن غم و اندوه که دیگر مشخصه اصلی قرآن است.
قرآن می کوشد تا میان انگیزه های متنوع و متعدد تعادل ایجاد کرده و انسان را از اضطراب و درگیری های روانی رهایی دهد.قرآن همه انگیزه ها را می پذیرد و آن را به عنوان غرایز یا فطرت مورد توجه قرار می دهد.از این رو خداوند بیان درمان و نسخه شفابخش خویش ذکر خدا را درمان نهایی هرگونه اضطرابی می داند سپس با بیان آموزه ها و دستورهایی می کوشد تا انسان با به کارگیری آنها توازن و تعادل شخصیتی را در خود ایجاد نماید.که در این مقاله به برخی از آنها شیوه های درمانی قرآن می پردازیم.
حضرت علی(علیه السلام)می فرماید :
فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به علی لاوائکم فان فیه شفاء من اکبرالداء؛ از این کتاب بزرگ آسمانی برای بیماریهای خود شفا بخواهید و برای حل مشکلاتتان از آن یاری بطلبید،چرا که در این کتاب درمان بزرگترین دردهاست.
توبه
راهکارهای زدودن غم و اندوه :
الف. استغفار: در نگاهی کلی و برخاسته از متون و آموزه های دینی، عمده مشکلات انسان، نشأت گرفته از نافرمانیها و گناهانی است که عواقب شوم آن به شیوه های گوناگون معیشتی، جسمی، روحی - روانی، فکری و ... بروز یافته و انسان را به درماندگی می کشاند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روایتی با اشاره به همین نکته فرمودند: «مَنْ أکْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ کُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ کُلّّ ضِیقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ هر کس زیاد استغفار کند، خداوند گِرِه غم های او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش بَرَد و از آنجا که گمانش را هم نمی برد، روزیش رساند.»[1]
ب. دوستی با خدا: به طور حتم داشتن ایمانی خالصانه و از روی علم و یقین که در اعماق وجود انسان نفوذ کرده و تمامی اعضا و جوارح را تحت کنترل و اراده خود در آورده باشد، از مهم ترین عوامل رفع حزن و اندوه به شمار می رود؛ زیرا انسانی که به مقامی چنین رفیع دست یازیده باشد، دارای یقینی صادق، صبر و تحملی شگفت و توکل و اعتمادی تحسین برانگیز بوده و همه چیز را زیبا و خواستنی می بیند و چیزی در عالم هستی برای او ناخوش و دلگیر کننده به شمار نمی رود. به همین علت است که حضرت زینب3 در اوج گرفتاریها و مصیبتهای کربلا در پاسخ یزید می فرماید:
«ما رَاَیْتُ اِلَّا جَمِیلَاً؛[2] من جز زیبایی چیزی ندیدم.»
خداوند متعال نیز در قرآن کریم یکی از نشانه های مؤمنان راستین و دوستان واقعی خود را چنین بر می شمارد:اَلا إنَّ أوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنوُن»؛ [3] «بدانید که دوستان خدا را هراسی نیست و اندوهگین نمی شوند.»
ج. راضی بودن به تقدیر الهی: امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «إنْ کانَ کُلُّ شئٍ بِقَضاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَاذَا؟؛ اگر همه چیز بنابر قضا و قدر است؛ پس اندوه چرا؟»[4]
امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز می فرماید:نِعْمَ الطَّارِدُ لِلْهَمِّ اَلاِ تّکالُ عَلَی الْقَدَرِ؛ چه نیکو غم زدایی است توکل کردن به تقدیر (الهی).»[5]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: اَمَانٌ لِاُمَّتی مِنَ الْهَمِّ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللهِ، لا مَلْجَأ وَ لا مَنْجَی مِنَ اللهِ إلَّا إلَیْهِ؛ [گفتن این دو جمله:] هیچ جنبش و نیرویی مگر به اتکای خدا نیست و پناه و گریزی از خدا جز به سوی او نیست، امت مرا از غم و اندوه در امان می دارد
د. برخی ذکرها: ذکر گفتن، به یاد خدا بودن و استعانت طلبیدن از ذات پاک اوست که به واسطه برخی اذکار، بر زبان جاری شده و حلقه وصل خالق و مخلوق می گردد. در روایات برای رفع حزن و اندوه، ذکر «حوقله» بسیار سفارش شده است.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اِذَا حَزَنَک اَمْرٌ مِنْ سُلْطَانٍ اَوْ غَیْرِهِ فَاَکْثِر مِنْ قَولِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلا بِاللهِ» فَاِنَّها مِفْتَاحُ الفَرَجِ وَ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجنَّةِ؛ هر گاه از سوی حاکمی یا دیگران اندوهی به تو رسید، «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ» را فراوان بگو! که آن کلید گشایش و گنجی از گنجهای بهشت است.»[6] و فرمود:
«إذا نَزَلَتِ الْهُمُومُ فَعَلَیْکَ بِلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ؛ هر گاه غمها [بر تو] فرود آمد، بر تو باد به گفتن ذکر لا حول و لا قوة الا بالله.» [7]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: « اَمَانٌ لِاُمَّتی مِنَ الْهَمِّ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللهِ، لا مَلْجَأ وَ لا مَنْجَی مِنَ اللهِ إلَّا إلَیْهِ؛ [گفتن این دو جمله:] هیچ جنبش و نیرویی مگر به اتکای خدا نیست و پناه و گریزی از خدا جز به سوی او نیست، امت مرا از غم و اندوه در امان می دارد.»[8]
ه.صبر و تحمل
گاهی در زندگی مشکلاتی به وجود می آید که حلّ آنها از توان انسان بیرون است و دلسردی و ناخرسندی به دنبال می آورد. در چنین مواقعی کنار آمدن با مشکلات، گاهی اوقات بهترین درمان و راه حل است و اینکه انسان توجه داشته باشد که همه چیز به دست خداوند متعال است و برخی اوقات به دلایل گوناگون و بر اساس مصلحت، مشکلات و مصائبی برای انسان پدید می آید که راضی بودن به رضای الهی، موجب آرامش و صبر شده، انسان را یاری می نماید تا حوادث ناگوار را تحمل کند. علی(علیه السلام) می فرماید:
«وَالدَّهْرُ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ. فَإذَا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ وَ إذَا کانَ عَلَیْکَ فَاصْبِرْ؛ زمانه دو روز است: روزی با تو و به نفع توست و دیگر روز بر علیه تو. اگر با توباشد سرمست مشو و اگر بر تو نباشد [دلگیر و دلتنگ مباش و] صبر نما.»[9]
امیر مومنان(علیه السلام) فرمود: «اِطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهمُومَ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقیِنِ؛[10] اندوه هایی که بر تو وارد می شود با صبر قاطع و یقین نیکو دور ساز.»
پی نوشت ها:
[11]. عدة الداعی، ابن فهد حلّی، قم، نشر وجدانی، ص 49؛ مستدرک الوسائل، ج 5، ص 277.
[2]. بحار الانوار،ج 45، ص 115.
[3]. یونس/62.
[4]. خصال، شیخ صدوق، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ص 450؛ بحار الانوار، ج75، ص190.
[5]. میزان الحکمه، ج 1، ص611.
[6]. بحا ر الانوار، ج 75، ص 227.
[7]. میزان الحکمه، ج 1، ص 613.
[8]. بحار الانوار، ج 74، ص 58.