یکی از ویژگیهای امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام میدهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد. (1)
حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که میگوید: بعد از شهادت علی بن ابیطالب علیهالسلام خدمت امام مجتبی علیهالسلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزههایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست. (2). حبابه میگوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیهالسلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره می گردد:
خرما دادن نخل خشک
حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیهالسلام نقل میکند: امام مجتبی علیهالسلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آبگاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیهالسلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچهای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن میخوردیم. امام مجتبی علیهالسلام خطاب به او فرمود:
خدمت امام مجتبی علیهالسلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزههایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست
خرما میدهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساروان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیهالسلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آنچه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند. (3)
دعای مستجاب
ابواسامه گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: امام حسن علیهالسلام در یکی از سفرها که پیاده به خانهی خدا میرفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.
امام حسن مجتبی (ع) فرمود: هرگز راه خانهی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایستگاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایستگاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمیکند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.
آنان وقتی به منزلگاه رسیدند، خواستهی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی میخواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی(ع) مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمیگیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانهام بیرون میآمدم، زنم از درد به خود میپیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوستداران شما باشد.
امام حسن علیهالسلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی (ره) اضافه میکند: «... و هو من شیعتنا(4).؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بیدرنگ بازگشت و از امام مجتبی علیهالسلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت. (5)
پی نوشت ها:
1- سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 43
2- اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی أمر الأمة؛ اعلام الوری، ص 209
3- سید محمد هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 232؛ مناقب ابنشهر آشوب، ج 4، ص 9
4- اصول کافی، ج 1، ص 463، ح 6
5- مناقب ابنشهر آشوب، ج 4، ص 10؛ قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 234 - 233
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند : بهترین دوست نزدیک به انسان، آن کسى است که در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندى نزدیکى هم نداشته باشد. و بیگانه ترین افراد کسى است که از محبّت و دلسوزى بیگانه باشد گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد .
آن کس که تورا شناخت جان را چه کند . فرزند وعیال وخانمان را چه کند . دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی . دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.